اولش اره ولی الان نه(پارت دوم)
ویو لیسا
مامان (لیسا): اهان باشه عزیزم باشه
لیسا: کی بود مامان
بابا: شخصیه؟ بگم خدمتکارا برن؟
لیانا: کی مُرده؟
مامان: یه خبر خوب.... بگید چی شده؟
لیسا: چمدونم
مامان: برا لیسا خاستگار اومده!
بابا: عه؟ کیه؟
لیسا: قصد ادامه تحصیل دارم
لیانا: ابجی تو که تحصیلت تموم شده الان یه خواننده ای
لیسا: خوب بگو قصد خوانندگی داره
مامان: گفت که پسرشون مشکلی با خوانندگی نداره
بابا: عه خوب این شاهزاده سوار بر اسب سفید کیه؟
لیسا: بابا عه شوخی بشه... خو این بیکار کیه خدا بدبختش کرده بیاد خواستگاری من؟
مامان: نوه کوچیکه خاندان جئون
لیانا: ابجی کراشتو میگ... ه
لیسا: ســ.... اکت شو
بابا: مبارکهههه
لیسا: خوب اونا که هزارتا نوه دارن کودوموشونو میگی؟
مامان: جئون جانگ کوک
لیسا: اـ.... اون
بابا: اره بایسم(😂)
لیسا: بابا:(
بابا: صاری
مامان: امشب میخوان بیان برو اماده شو
لیسا: باش..... رفتم توی اتاقم هنوز تو شُک بودم.. اخه جونگ کوک بی تی اس؟ و من؟ اون هیچوقت ری اکشنی ب من نداشته؟ نمیفهمم یه لباس بلند صورتی که آستیناش یکم پوف داشت پوشیدم موهامو بستم و یه پاپیون کوچیک صورتی بهش زدم و فقط یه رژ صورتی کم رنگ زدم و عطر مورد علاقمو زدم و رفتم تو اشپز خونه
ویو جونگ کوک
مامان کوک: پســـــــــرم اماده ای؟
کوک: اره بریم
بابا: پسرم نا سلامتی داریم میریم خاستگاری یکم بخند و سرحال باش
کوک: چشم
(ویو خونه لیسا اینا)
مامان جونگ کوک: سلام عزیزم خوبی؟
مامان/لیسا: سلااام خوشومدین
کوک: چشمام از حدقه زد بیرون چرا مامان بابام با مامان بابای این دختره انقد صمیمین؟؟!
لیسا: تو اشپز خونه بودم و هنوزم تو شک بودم!
کوک: یه نیم ساعتی گذشت و مامان گفت بگن ب دختره بیاد... یکم کنجکاو بودم ببینم که دختره چه شکلیه درسته اومدم خاستگاریش ولی تاحالا یبارم ندیدمش😁یه پوزخند زدم تو این فکرا بودم که اومد....... نه بابا خوشگل بود😂حالا بگم از کجا دیدمش که گوشیم زنگ خورد شت حیصیتم رف ب باد
بالا دو لایک و یه نظر
میدونم الان قشنگ نیست ولی پارتای بعد خیلی جزاب میشه
مامان (لیسا): اهان باشه عزیزم باشه
لیسا: کی بود مامان
بابا: شخصیه؟ بگم خدمتکارا برن؟
لیانا: کی مُرده؟
مامان: یه خبر خوب.... بگید چی شده؟
لیسا: چمدونم
مامان: برا لیسا خاستگار اومده!
بابا: عه؟ کیه؟
لیسا: قصد ادامه تحصیل دارم
لیانا: ابجی تو که تحصیلت تموم شده الان یه خواننده ای
لیسا: خوب بگو قصد خوانندگی داره
مامان: گفت که پسرشون مشکلی با خوانندگی نداره
بابا: عه خوب این شاهزاده سوار بر اسب سفید کیه؟
لیسا: بابا عه شوخی بشه... خو این بیکار کیه خدا بدبختش کرده بیاد خواستگاری من؟
مامان: نوه کوچیکه خاندان جئون
لیانا: ابجی کراشتو میگ... ه
لیسا: ســ.... اکت شو
بابا: مبارکهههه
لیسا: خوب اونا که هزارتا نوه دارن کودوموشونو میگی؟
مامان: جئون جانگ کوک
لیسا: اـ.... اون
بابا: اره بایسم(😂)
لیسا: بابا:(
بابا: صاری
مامان: امشب میخوان بیان برو اماده شو
لیسا: باش..... رفتم توی اتاقم هنوز تو شُک بودم.. اخه جونگ کوک بی تی اس؟ و من؟ اون هیچوقت ری اکشنی ب من نداشته؟ نمیفهمم یه لباس بلند صورتی که آستیناش یکم پوف داشت پوشیدم موهامو بستم و یه پاپیون کوچیک صورتی بهش زدم و فقط یه رژ صورتی کم رنگ زدم و عطر مورد علاقمو زدم و رفتم تو اشپز خونه
ویو جونگ کوک
مامان کوک: پســـــــــرم اماده ای؟
کوک: اره بریم
بابا: پسرم نا سلامتی داریم میریم خاستگاری یکم بخند و سرحال باش
کوک: چشم
(ویو خونه لیسا اینا)
مامان جونگ کوک: سلام عزیزم خوبی؟
مامان/لیسا: سلااام خوشومدین
کوک: چشمام از حدقه زد بیرون چرا مامان بابام با مامان بابای این دختره انقد صمیمین؟؟!
لیسا: تو اشپز خونه بودم و هنوزم تو شک بودم!
کوک: یه نیم ساعتی گذشت و مامان گفت بگن ب دختره بیاد... یکم کنجکاو بودم ببینم که دختره چه شکلیه درسته اومدم خاستگاریش ولی تاحالا یبارم ندیدمش😁یه پوزخند زدم تو این فکرا بودم که اومد....... نه بابا خوشگل بود😂حالا بگم از کجا دیدمش که گوشیم زنگ خورد شت حیصیتم رف ب باد
بالا دو لایک و یه نظر
میدونم الان قشنگ نیست ولی پارتای بعد خیلی جزاب میشه
۲۴.۶k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.