عشق در نگاه اول P7
استاد:خانم هوانگ ا / ت و خانم لالیسا مانوبان خواهش میکنم ساکت باشید
لیسا و ا/ت: بله استاد
ا/ت ویو
بعد از زر زدن استاد رفتیم بیرون
ل:ا/ت بهم بگو چیشد بگو بگو
ا:اللهی لال بشی لیسا باشه....(همه چی رو تعریف کرد )
ل:وایییییییییی یعنی واقعا بدون لباسشو دیدی
ا:اوهم
ل:ببینم سیکس پک داشت
ا:سیکس پک که نبود ایت پک بود
ل:یعنی انقدر خوب بود؟
ا:اره
تهیونگ اومد پیشمون
ت:ا/ت بعد از مدرسه باید دوباره بیای یادت که نرفته تا یک هفته
ا: آهه دوباره کلفتی نه یادم نرفته یا(هی ) حالا هم از جلو چشام دور شو میدونی دیشب تا اتاق تورو تمیز کردم چقدر شونه هام درد گرفت (مالش دادن شونه)
ت:میخواستی لباس منو کثیف نکنی
ا:گمشو(با داد )
ت:باشه باشه رفتم
ل:امشبم میری ؟
ا:ببخشید ولی آره
پرش زمانی بعد مدرسه
اول رفتم خونه خودم لباش پوشیدم و
دوباره رفتم خونشون سالن اصلی تمیز بود خدارو شکر
رفتم سمت اتاقا اول اتاق جیمین خوبه زیاد کثیف نبود داشتم تمیز میکردم که جیمین اومد داخل
ج:ا/ت میخواستم یه چیزی رو بهت بگم خوب گوش کن
ا:بگو
ج:انقدر زود باما پسر خاله نشو من دخترای زیادی دیدم که میخواستم به هر ترتیبی که شده بهمون نزدیک بشن از الان بهت بگم
ا:ا.اما..
که جیمین رفت پسره ی بزغاله اگه دست خودم باشه الان از اینجا میرفتم بیشعور
رفتم توی اتاق آخر یعنی مال کوک رفتم توکه
یا ا کثر امامزاده ها اینجا بمب ترکیده لباسا همه بیرون بودن در همه کمد ها هم باز همه وسایل رو زمین بود تا بخوام تمیزش کنم یه روز طول میکشه به هر زحمتی بود تمومش کردم وای خدا
سالن اصلی اسلاید دوم
اتاق جیمین اسلاید سوم
اتاق ته ته اسلاید چهارم
و اتاق کوک اسلاید پنجم
اسلاید آخر لباس ا/ت
لیسا و ا/ت: بله استاد
ا/ت ویو
بعد از زر زدن استاد رفتیم بیرون
ل:ا/ت بهم بگو چیشد بگو بگو
ا:اللهی لال بشی لیسا باشه....(همه چی رو تعریف کرد )
ل:وایییییییییی یعنی واقعا بدون لباسشو دیدی
ا:اوهم
ل:ببینم سیکس پک داشت
ا:سیکس پک که نبود ایت پک بود
ل:یعنی انقدر خوب بود؟
ا:اره
تهیونگ اومد پیشمون
ت:ا/ت بعد از مدرسه باید دوباره بیای یادت که نرفته تا یک هفته
ا: آهه دوباره کلفتی نه یادم نرفته یا(هی ) حالا هم از جلو چشام دور شو میدونی دیشب تا اتاق تورو تمیز کردم چقدر شونه هام درد گرفت (مالش دادن شونه)
ت:میخواستی لباس منو کثیف نکنی
ا:گمشو(با داد )
ت:باشه باشه رفتم
ل:امشبم میری ؟
ا:ببخشید ولی آره
پرش زمانی بعد مدرسه
اول رفتم خونه خودم لباش پوشیدم و
دوباره رفتم خونشون سالن اصلی تمیز بود خدارو شکر
رفتم سمت اتاقا اول اتاق جیمین خوبه زیاد کثیف نبود داشتم تمیز میکردم که جیمین اومد داخل
ج:ا/ت میخواستم یه چیزی رو بهت بگم خوب گوش کن
ا:بگو
ج:انقدر زود باما پسر خاله نشو من دخترای زیادی دیدم که میخواستم به هر ترتیبی که شده بهمون نزدیک بشن از الان بهت بگم
ا:ا.اما..
که جیمین رفت پسره ی بزغاله اگه دست خودم باشه الان از اینجا میرفتم بیشعور
رفتم توی اتاق آخر یعنی مال کوک رفتم توکه
یا ا کثر امامزاده ها اینجا بمب ترکیده لباسا همه بیرون بودن در همه کمد ها هم باز همه وسایل رو زمین بود تا بخوام تمیزش کنم یه روز طول میکشه به هر زحمتی بود تمومش کردم وای خدا
سالن اصلی اسلاید دوم
اتاق جیمین اسلاید سوم
اتاق ته ته اسلاید چهارم
و اتاق کوک اسلاید پنجم
اسلاید آخر لباس ا/ت
۲.۴k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.