اروم باش ... last part...
جیا:جونگین راست میگه؟
جونگین سرشو انداخت پایین:
اره
جیمین:دیگه فراموشش کن خوشحال باش که الان زن و بچت سالمه
جونگین:ممنون
جیمین:اسمشو چی میزارین؟
جیا:سئوک
جونگین:جان من؟
جیا:چون تو این اسمو خیلی دوست داری
جونگین سریع از ذوق جیا رو بغل کرد ، که..
پرستار سراسیمه وارد اتاق شد:
د..دکتر
جیمین:چیشده؟
پ:دکتر هیئت مدیره شمارو میخوان بخاطر کاری که کردین
جونگین:چه کاری؟
پ:بخاطر ...
جیمین:ولش کن تو خودتو درگیر نکن من برم خدافظ
...
م(مدیر):دکتر پارک این چه کاری بود؟
جیمین:من نمیتونستم مثل ایشون*اون دکتررو نشون داد*بشینم و ببینن بیمار داره از دست میره
م:ولی اون بیمار شما نبود
جیمین:اگه هر چند بار این اتفاق بیوفته من باهم کار خودمو میکنم و نمیزارم بیمارم از دست بره و هر تنبیهی هم میپذیرم
م:باشه ، پس شما به مدت ۳ ماه حقوقی دریافت نمیکنین و منتقل میشین بخش اورژانس
جیمین میدونست دیگه نمیتونه کاری کنه پس چاره ای نداشت و قبول کرد:بله
م:و شما (همون دکترِ جیا) شما هم به مدت ۳ ماه حقوقی دریافت نمیکنین و به مدت یک ماه حق کار کردن ندارین
د:ولی دکتر
م:خودتون میدونین که اگه مخالفت کنین چی میشه؟
د:بله*سرشو انداخت پایین*
م:خوبه پس مرخصین
.
.
جیمین:/
از سالن اومدم بیرون که جونگین و دیدم :
پسر چرا اینجایی؟
جونگین:همش بخاطر منه نه؟*سرشو انداخت پایین*
جیمین:اونطوری نکن دیگه ،اگه کس دیگه ای هم بود من همین کار و میکردم
.
.
.
جونگین:میتونی بیای؟
جیا اره ، وقتی خواست از تخت بیاد پایین نتونست تعادلشو حفظ کنه و تا خواست بیوفته جونگین گرفتش:
من میگمنمیتونی نگو نه
جیا:*خنده*
جونگین جیارو برایداستایل بغل کرد و رفت به سمت ماشین
جیا:واااا کجا داری میری بچم مونده.
جونگین:پشتتو نگاه
جیا به پشتش نگاه کرد، جیمین داشت با کالسکه بچه داشت میومد
جیا:برای چی به بنده خدا زحمت میدی اخه
جونگین:خودش خواست منم گفتم باشه
جیا:انگار از بچه خیلی خوشش میادا
جونگین:اره، باید براش استین بالا بزنم
جیا:خودش مامان بابا داره
جونگین:اره ولی اونا تا خودش نخواد کاری نمیکنن
جیا:اها به همون دلیل*خنده*
جونگین:بله
.
.
دیگه بقیشم میدونین دیگه مادر شوهرو ..😑🤧
هعی 🤣
End...
جونگین سرشو انداخت پایین:
اره
جیمین:دیگه فراموشش کن خوشحال باش که الان زن و بچت سالمه
جونگین:ممنون
جیمین:اسمشو چی میزارین؟
جیا:سئوک
جونگین:جان من؟
جیا:چون تو این اسمو خیلی دوست داری
جونگین سریع از ذوق جیا رو بغل کرد ، که..
پرستار سراسیمه وارد اتاق شد:
د..دکتر
جیمین:چیشده؟
پ:دکتر هیئت مدیره شمارو میخوان بخاطر کاری که کردین
جونگین:چه کاری؟
پ:بخاطر ...
جیمین:ولش کن تو خودتو درگیر نکن من برم خدافظ
...
م(مدیر):دکتر پارک این چه کاری بود؟
جیمین:من نمیتونستم مثل ایشون*اون دکتررو نشون داد*بشینم و ببینن بیمار داره از دست میره
م:ولی اون بیمار شما نبود
جیمین:اگه هر چند بار این اتفاق بیوفته من باهم کار خودمو میکنم و نمیزارم بیمارم از دست بره و هر تنبیهی هم میپذیرم
م:باشه ، پس شما به مدت ۳ ماه حقوقی دریافت نمیکنین و منتقل میشین بخش اورژانس
جیمین میدونست دیگه نمیتونه کاری کنه پس چاره ای نداشت و قبول کرد:بله
م:و شما (همون دکترِ جیا) شما هم به مدت ۳ ماه حقوقی دریافت نمیکنین و به مدت یک ماه حق کار کردن ندارین
د:ولی دکتر
م:خودتون میدونین که اگه مخالفت کنین چی میشه؟
د:بله*سرشو انداخت پایین*
م:خوبه پس مرخصین
.
.
جیمین:/
از سالن اومدم بیرون که جونگین و دیدم :
پسر چرا اینجایی؟
جونگین:همش بخاطر منه نه؟*سرشو انداخت پایین*
جیمین:اونطوری نکن دیگه ،اگه کس دیگه ای هم بود من همین کار و میکردم
.
.
.
جونگین:میتونی بیای؟
جیا اره ، وقتی خواست از تخت بیاد پایین نتونست تعادلشو حفظ کنه و تا خواست بیوفته جونگین گرفتش:
من میگمنمیتونی نگو نه
جیا:*خنده*
جونگین جیارو برایداستایل بغل کرد و رفت به سمت ماشین
جیا:واااا کجا داری میری بچم مونده.
جونگین:پشتتو نگاه
جیا به پشتش نگاه کرد، جیمین داشت با کالسکه بچه داشت میومد
جیا:برای چی به بنده خدا زحمت میدی اخه
جونگین:خودش خواست منم گفتم باشه
جیا:انگار از بچه خیلی خوشش میادا
جونگین:اره، باید براش استین بالا بزنم
جیا:خودش مامان بابا داره
جونگین:اره ولی اونا تا خودش نخواد کاری نمیکنن
جیا:اها به همون دلیل*خنده*
جونگین:بله
.
.
دیگه بقیشم میدونین دیگه مادر شوهرو ..😑🤧
هعی 🤣
End...
۳۶.۵k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.