𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆²³
𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆²³
the book's final chapter①
کم کم به مدرسه رسیدم برای ناهار هانا از بوفه مدرسه بیبیمباپ خریده بود...
با معلم آشنا شدم، خودمو معرفی کردم، دوستای جدید پیدا کردم، از لوازم تحریر جدیدم استفاده کردم....
دیگه ساعت ۲ ظهر بود سوار اتوبوس شدیم و اول از همه من رسیدم و بعد از خداحافظی با هانا بهترین دوست تو کل تاریخ و گینس به سمت عمارت رفتم هر چقدر عمارت رو گشتم 'بابا' رو پیدا نکردم...
رفتم تو اتاق خدمتکار به دنبال آجوما گشتم
ات: آجوما*بلند*
سر و کله آزمون از آشپزخانه پیدا شد دویدم و پیشش رفتم...
ات: سلام آجوما*ذوق*
آجوما: سلام فیلسوف*لبخند*
ات: آخه کی با یه روز درس خوندن فیلسوف شده؟!!
آجوما: معلومه که تو خانم جوان
ات:*خنده*
رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم کیفم رو روی صندلی گذاشتم و روی تخت دراز کشیدم جوری که دستام کلاً ول بود چشام رو بستم و به خواب عمیقی فرو رفتم معلومه خسته بودم...
دختری گمشده-
𝒂 𝒍𝒐𝒔𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍
اون کیه؟!
𝐰𝐡𝐨 𝐢𝐬 𝐢𝐭
صاحب ؟
𝐨𝐰𝐧𝐞𝐫
ارباب؟
𝒕𝒉𝒆 𝒎𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓
یا...
𝐎𝐫...
بَــد بوی!
𝐁𝐚𝐝 𝐛𝐨𝐲!
the book's final chapter①
کم کم به مدرسه رسیدم برای ناهار هانا از بوفه مدرسه بیبیمباپ خریده بود...
با معلم آشنا شدم، خودمو معرفی کردم، دوستای جدید پیدا کردم، از لوازم تحریر جدیدم استفاده کردم....
دیگه ساعت ۲ ظهر بود سوار اتوبوس شدیم و اول از همه من رسیدم و بعد از خداحافظی با هانا بهترین دوست تو کل تاریخ و گینس به سمت عمارت رفتم هر چقدر عمارت رو گشتم 'بابا' رو پیدا نکردم...
رفتم تو اتاق خدمتکار به دنبال آجوما گشتم
ات: آجوما*بلند*
سر و کله آزمون از آشپزخانه پیدا شد دویدم و پیشش رفتم...
ات: سلام آجوما*ذوق*
آجوما: سلام فیلسوف*لبخند*
ات: آخه کی با یه روز درس خوندن فیلسوف شده؟!!
آجوما: معلومه که تو خانم جوان
ات:*خنده*
رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم کیفم رو روی صندلی گذاشتم و روی تخت دراز کشیدم جوری که دستام کلاً ول بود چشام رو بستم و به خواب عمیقی فرو رفتم معلومه خسته بودم...
دختری گمشده-
𝒂 𝒍𝒐𝒔𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍
اون کیه؟!
𝐰𝐡𝐨 𝐢𝐬 𝐢𝐭
صاحب ؟
𝐨𝐰𝐧𝐞𝐫
ارباب؟
𝒕𝒉𝒆 𝒎𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓
یا...
𝐎𝐫...
بَــد بوی!
𝐁𝐚𝐝 𝐛𝐨𝐲!
۱۷.۲k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.