𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟕
ته: دختر کوچولو ...... پرنسس من ....... كيم ا ت ..فسقلى كيوت .... نمی خوای باشی؟
ات: مممممم ... بزار بخوابم
ته: دیر میشه ها ..... ببین یه چند دقیقه دیگه یونتان هم میاد و من و تو هنوز آماده نیستیم ........ آروم آروم چشماش رو باز کرد و دستی به چشماش کشید
ات :اهممم بیدار شدم
ته :(رفتم جلو چشماش رو بوسیدم
حوله رو برداشتم شوروع کردم به گرفتن آب
موهاش )
ات: من کی حموم رفتم؟
ته:( خندیدم) وقتی که خواب بودی
ات :(خندیدم ) عههه مرسیبی
ته: کیوت
ات: خودم موهام رو سشوار میکشم تو برو کارات رو بکن
ته: اوکی ... بیا
ات؛ مرسی
بعد از خوش کردن موهام و درست کردنش ..... هر دوتامون نشسته بودیم روی زمین کنار چمدونامون و لباس جمع می کردیم و میخندیدم که با صدای یکی
از بادیگاردا تهیونگ از اتاق بیرون رفت و بعد از دو دقیقه برگشت
ته :خانم کیم بفرمایید اینم از یونتان که کشتی من رو که با هامون بیاد
ات: هوراااا .... بیا اینجا ببینم تانی
یونتان رو بغل کردم و داشتم باهاش بازی میکردم که تهیونگ گفت اینجا رو نگاه کن و به دوربین موبایلش اشاره کرد و همون موقع آزمون کلی عکس گرفت
ات: حالا خوب افتادم تو عکسا ؟
ته :همیشه مثل فرشته ها میوفتی
ساعت ۱۲ شب بود و داشتیم می رفتیم به سمت فرودگاه
ته : ات بیا دیگه دیر شد دختر
ات؛ اومدم اومدم
ات: بریم
توی کل مسیر فرودگاه تهیونگ هیچ حرفی نزد فقط محکم دستم رو گرفته بود با آهنگی که داشت از ضبط ماشین پخش میشد می خوند ....... حس عجیبی بود هم آرامش داشت هم حس آرامش قبل طوفان انگار دلم نمیخواست بپذیره دیگه میخوام خوشبخت زندگی کنم ........ بعد از رسیدن به فرودگاه و رفتن به سالن وی ای پی تازه کشف کردم همسرم هواپیما شخصی داره واقعا باورم نمیشد قرار بود با هواپیما شخصی بریم پاریس........ ذوق خاصی کرده بودم و عین بچه ها شده بودم که همش تهیونگ بهم میخندید و بغل میکرد و بهم می گفت کیوت
ات: من گشنمه ...... با صدای لوس
ته: خب كاملا طبیعیه رسما از صبح هیچی نخوردی خانم خانوما ..... بیا بریم خوراکی بخریم بخوری تا توهواپیما شام بخوریم ....... ات: باشههه
رفتیم سمت یکی از فروشگاه های خوراکی ........
ته :هر چی میخوای بردار فقط به شرط اینکه بخوری
ات: قسمت آخرش رو قول نمیدم
ته: پس منم قول نمیدم تا نرسیدیم به پاریس قلقلکت ندم شروع کرد به قلقلک دادن
ات: (خندیدی و برای اینکه خودت رو راحت
کنی) باشه باشه میخورم
ته: آفرین دختر خوب ..... بزن بریم
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟕
ته: دختر کوچولو ...... پرنسس من ....... كيم ا ت ..فسقلى كيوت .... نمی خوای باشی؟
ات: مممممم ... بزار بخوابم
ته: دیر میشه ها ..... ببین یه چند دقیقه دیگه یونتان هم میاد و من و تو هنوز آماده نیستیم ........ آروم آروم چشماش رو باز کرد و دستی به چشماش کشید
ات :اهممم بیدار شدم
ته :(رفتم جلو چشماش رو بوسیدم
حوله رو برداشتم شوروع کردم به گرفتن آب
موهاش )
ات: من کی حموم رفتم؟
ته:( خندیدم) وقتی که خواب بودی
ات :(خندیدم ) عههه مرسیبی
ته: کیوت
ات: خودم موهام رو سشوار میکشم تو برو کارات رو بکن
ته: اوکی ... بیا
ات؛ مرسی
بعد از خوش کردن موهام و درست کردنش ..... هر دوتامون نشسته بودیم روی زمین کنار چمدونامون و لباس جمع می کردیم و میخندیدم که با صدای یکی
از بادیگاردا تهیونگ از اتاق بیرون رفت و بعد از دو دقیقه برگشت
ته :خانم کیم بفرمایید اینم از یونتان که کشتی من رو که با هامون بیاد
ات: هوراااا .... بیا اینجا ببینم تانی
یونتان رو بغل کردم و داشتم باهاش بازی میکردم که تهیونگ گفت اینجا رو نگاه کن و به دوربین موبایلش اشاره کرد و همون موقع آزمون کلی عکس گرفت
ات: حالا خوب افتادم تو عکسا ؟
ته :همیشه مثل فرشته ها میوفتی
ساعت ۱۲ شب بود و داشتیم می رفتیم به سمت فرودگاه
ته : ات بیا دیگه دیر شد دختر
ات؛ اومدم اومدم
ات: بریم
توی کل مسیر فرودگاه تهیونگ هیچ حرفی نزد فقط محکم دستم رو گرفته بود با آهنگی که داشت از ضبط ماشین پخش میشد می خوند ....... حس عجیبی بود هم آرامش داشت هم حس آرامش قبل طوفان انگار دلم نمیخواست بپذیره دیگه میخوام خوشبخت زندگی کنم ........ بعد از رسیدن به فرودگاه و رفتن به سالن وی ای پی تازه کشف کردم همسرم هواپیما شخصی داره واقعا باورم نمیشد قرار بود با هواپیما شخصی بریم پاریس........ ذوق خاصی کرده بودم و عین بچه ها شده بودم که همش تهیونگ بهم میخندید و بغل میکرد و بهم می گفت کیوت
ات: من گشنمه ...... با صدای لوس
ته: خب كاملا طبیعیه رسما از صبح هیچی نخوردی خانم خانوما ..... بیا بریم خوراکی بخریم بخوری تا توهواپیما شام بخوریم ....... ات: باشههه
رفتیم سمت یکی از فروشگاه های خوراکی ........
ته :هر چی میخوای بردار فقط به شرط اینکه بخوری
ات: قسمت آخرش رو قول نمیدم
ته: پس منم قول نمیدم تا نرسیدیم به پاریس قلقلکت ندم شروع کرد به قلقلک دادن
ات: (خندیدی و برای اینکه خودت رو راحت
کنی) باشه باشه میخورم
ته: آفرین دختر خوب ..... بزن بریم
۱۳.۱k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.