★بخشی از وجودم★
★بخشی از وجودم★
part 3☆
همه رفتن خونه ی خودشون تا لباس مناسب برای کمپانی بپوشن گرچه اونجا باید لباسایی که میدن رو برای اودیشن بپوشیم ولی خب
لباسم رو پوشیدم و میکاپم رو تمیز کردم چون موقع اودیشن نباید میکاپ کرد
سوییچ ماشین رو برداشتم و سوار ماشین شدم و به سمت کمپانی حرکت کردم
بعد از ۱٠ مین ساعت به کمپانی رسیدم
ماشینم رو پارک کردم و رفتم توی کمپانی
شلوغ بود
برعکس موقع ای که اولین بار اودیشن دادیم
به کارکن هایی که کنار در پشت میز نشسته بودن سلام کردم و پرسیدم چرا اومدم اینجا
آنیا: من برای اودیشن مرحله ی آخر اینجام
& اسمتون؟
آنیا: هوانگ آنیا
& الان به آقای پارک جین یانگ میگم
آنیا: باشه ولی لطفا هرچه زودتر چون دیرم شده
& میتونین برین تو
آنیا: ممنون،راستی
&بفرمایین
آنیا: آقای کریس چان و بقیه بچه ها اومدن؟
& ی ساعت پیش اومدن
آنیا: وای چه بد
& هنوز نرفتن
آنیا: آها ممنون از اطلاعتون
& خواهش میکنم
سریع دویدم و رفتم طبقه ی دوم،یهو در رو باز کردم و همه نگاهشون روی من بود
(علامت اون مرتیکه ی خروس ~)
~ بازم دیر کردی خانم هوانگ
خواستم بهش هزار تا فحش بدم که نانا اونی با حالت چهره گفت نه اینکار رو نکن
به خودم اومدم و گفتم: کار های خونه زیاد بودن
~ بیا اینجا وایسا، سونگمین توهم شروع کن
_ چشم (بی بلااااا به اون مرتیکه ی خروس میگی چشم؟)
part 3☆
همه رفتن خونه ی خودشون تا لباس مناسب برای کمپانی بپوشن گرچه اونجا باید لباسایی که میدن رو برای اودیشن بپوشیم ولی خب
لباسم رو پوشیدم و میکاپم رو تمیز کردم چون موقع اودیشن نباید میکاپ کرد
سوییچ ماشین رو برداشتم و سوار ماشین شدم و به سمت کمپانی حرکت کردم
بعد از ۱٠ مین ساعت به کمپانی رسیدم
ماشینم رو پارک کردم و رفتم توی کمپانی
شلوغ بود
برعکس موقع ای که اولین بار اودیشن دادیم
به کارکن هایی که کنار در پشت میز نشسته بودن سلام کردم و پرسیدم چرا اومدم اینجا
آنیا: من برای اودیشن مرحله ی آخر اینجام
& اسمتون؟
آنیا: هوانگ آنیا
& الان به آقای پارک جین یانگ میگم
آنیا: باشه ولی لطفا هرچه زودتر چون دیرم شده
& میتونین برین تو
آنیا: ممنون،راستی
&بفرمایین
آنیا: آقای کریس چان و بقیه بچه ها اومدن؟
& ی ساعت پیش اومدن
آنیا: وای چه بد
& هنوز نرفتن
آنیا: آها ممنون از اطلاعتون
& خواهش میکنم
سریع دویدم و رفتم طبقه ی دوم،یهو در رو باز کردم و همه نگاهشون روی من بود
(علامت اون مرتیکه ی خروس ~)
~ بازم دیر کردی خانم هوانگ
خواستم بهش هزار تا فحش بدم که نانا اونی با حالت چهره گفت نه اینکار رو نکن
به خودم اومدم و گفتم: کار های خونه زیاد بودن
~ بیا اینجا وایسا، سونگمین توهم شروع کن
_ چشم (بی بلااااا به اون مرتیکه ی خروس میگی چشم؟)
۱.۶k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.