پارت 5
براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش روی تختم ی گرمکن تنش کردم و خودم روی کاناپه خابیدم
صبح
ات ویو :
چشمام رو باز کردم
ولی یادم نمیومد کجا بودم ک بعد چند لحظه عاها یادم اومد ولی الان کجام؟ ساعت چنده؟ یهو جیمین اومد تو
_ تو الان خونه ی منی و الان ساعت 2 ظهر
چقدر تو میخابی
+عا ها خب ب.ب. ببخشید پریشب اصن نخابیدم
گفتی ساعت چنده؟
_2
+واییییی مدرسممممممممم
_هیششششش اگه الان بری ک رات نمیدن
+حالا چیکار کنم ( کلافه )
+راستی من چطور اینجا خابیدم
_داشتیم فیلم نگاه میکردیم ک بهت گفتم غذا بخور ازم گرفتیش بعد چند دقیقه دیدم خابی و غذارو نخوردی
_عاها
وایییییییییی باید برم خونه خیلی گشنمه اییی (توی دلش )
جیمین ویو:
چون میدونسم بخاطر من وقت نکرده غذا بخوره دوتا نودل درست کردم برای دوتامون و
_ عاها تا یادم نرفته بیا غذا بخوریم الان سرد میشه!
+ نه دیگه من مزاحم نمیشم میرم خونه
نمیدونم چرا یهو بعد شنیدن این حرفش دلم گرفت دوس داشتم پیشم بمونه ولی نمیدونم این احساس از سر چی؟
رفتیم نشستیم سر میز منتظر بودم شروع کنه
+اوووووم چ خوشمزس
_قبلم ب تپش افتاده بود نمیدونم چرا وقتی بهش نگاه میکردم محوش میشدم
+تو نمیخوری؟
_ها! چرا الان میخورم (گیج)
نمیدونم چرا ولی یهو دلم خواست اون بهم غذا بده غذاش رو ک خورد گفتم
_ اخ... دستم.... فک نکنم بتونم خودم غذا بخورم
+میخوای کمکت کنم؟
_هوم
ات ویو:
از رفتارش خندم گرفته بود ولی خب بنظر خوب میومد ولش
غذای جیمین ک تمام شد ......
میخام این فیک رو زود تر تموم کنم و بعدش چند پارتی کوتاه از ته ته بزارم شاید دو یا سه پارت باشه 🤌😘
صبح
ات ویو :
چشمام رو باز کردم
ولی یادم نمیومد کجا بودم ک بعد چند لحظه عاها یادم اومد ولی الان کجام؟ ساعت چنده؟ یهو جیمین اومد تو
_ تو الان خونه ی منی و الان ساعت 2 ظهر
چقدر تو میخابی
+عا ها خب ب.ب. ببخشید پریشب اصن نخابیدم
گفتی ساعت چنده؟
_2
+واییییی مدرسممممممممم
_هیششششش اگه الان بری ک رات نمیدن
+حالا چیکار کنم ( کلافه )
+راستی من چطور اینجا خابیدم
_داشتیم فیلم نگاه میکردیم ک بهت گفتم غذا بخور ازم گرفتیش بعد چند دقیقه دیدم خابی و غذارو نخوردی
_عاها
وایییییییییی باید برم خونه خیلی گشنمه اییی (توی دلش )
جیمین ویو:
چون میدونسم بخاطر من وقت نکرده غذا بخوره دوتا نودل درست کردم برای دوتامون و
_ عاها تا یادم نرفته بیا غذا بخوریم الان سرد میشه!
+ نه دیگه من مزاحم نمیشم میرم خونه
نمیدونم چرا یهو بعد شنیدن این حرفش دلم گرفت دوس داشتم پیشم بمونه ولی نمیدونم این احساس از سر چی؟
رفتیم نشستیم سر میز منتظر بودم شروع کنه
+اوووووم چ خوشمزس
_قبلم ب تپش افتاده بود نمیدونم چرا وقتی بهش نگاه میکردم محوش میشدم
+تو نمیخوری؟
_ها! چرا الان میخورم (گیج)
نمیدونم چرا ولی یهو دلم خواست اون بهم غذا بده غذاش رو ک خورد گفتم
_ اخ... دستم.... فک نکنم بتونم خودم غذا بخورم
+میخوای کمکت کنم؟
_هوم
ات ویو:
از رفتارش خندم گرفته بود ولی خب بنظر خوب میومد ولش
غذای جیمین ک تمام شد ......
میخام این فیک رو زود تر تموم کنم و بعدش چند پارتی کوتاه از ته ته بزارم شاید دو یا سه پارت باشه 🤌😘
۲۳.۶k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.