فیک: black fate
فیک: black fate
پارت6
لیسا:....چه خوشگله
انیش:....اوهوم....دیر شد بریم
لیسا:....اره.....زود باش بریم....
یکی:...اوه....اوه...اونا دخترای یانگ هستن مخ شونو بزنیم !
یکی:...بریم
انیش:...لیسا...اروم.....بریم
یکی:...خوشگل خانوما....
انیش:یااااا....لینویا
لینو:....هوی....شما....کاری داشتید.....هم
یکی:...هایششش...بازم..لینو تو چیکاره شی
لینو:...جک...لطفا..برو کاری نکن امشب جنازه تو ببرن
ای ان:...نبینمتون....عزیزم..حالت خوبه
اونا رفتن
انیش:...بزرگ شدم....خوبم
لینو:...میگم....تنها...جایی....نرید
ای ان:....قرار بود ...تا دسشویی....برید
انیش: من زور زدم...تازه انقدر میتونم از خودم مراقبت کنم
لینو:....حالا الان.فهمیدید...بریم....
انیش:....بریم
دونگی:...دخترا....چرا دیر کردید*مادر لیسا*
لیسا:...چیزی رفتیم تا بیرون....
دونگی:....باشه...
(فلش بک:۱۵مین قبل)
ویو فلیکس~~~~
تو حیاط بودیم
هیون: اونا دخترای یانگ نی
فلیکس:....چرا...خودشونن
هیون:..بله جک و جانی هم...میخوان مخ شونو بزنن
فلیکس:اوه...اوه....نگا کنیم
هیون:.......برادراشونم اومدن
فلیکس:...ول کن بریم تو
هیون: بریم
ویو انیش~~~~
شب خیلی کسل کننده ای بود و همه برگشتیم خونه....
لباسامو عوض کردم......و خوابیدم
(۱ ماه بعد)
برگشتم خونهههه
امروز مدرسه ام.....تموم شد.....دیگه.....وقتشم رسیده
مینا:...خوش اومدی
انیش:...ممنونم....
مینا:...نهارتو و بخور بعد برو تو اتاقت
انیش:....چش
رفتم لباسامو عوض کردم و نهارمو خوردم و یکم خوابیدم
ساعت ۳ عصر بیدار شدم..تصمیم گرفتم برم...خرید..حوصله م سر رفته
رفتم پیش,مامانم
انیش:...مامان....میشه برم...بیرون خرید
مینا:......ام.....برو....ولی زنگ بزن باباتم
انیش:...ام....خیلی ممنونم
رفتم تو اتاقم و زنگ زدم به بابام..../
سوهو:...بله....
انیش:.اپا میتونم برم....خرید.....
سوهو:...باشه...ولی هواست باشه...الان راننده رو میفرسم
انیش:...وای....ممنونم....
سوهو:...هواستو جمع کن ....مراقب باش
انیش:...چشم....فعلا...بای....
قط کردم\
ادامه دارد.
دلم خیلی شکسته🥺
حمایت بیبی گرلا....!
پارت6
لیسا:....چه خوشگله
انیش:....اوهوم....دیر شد بریم
لیسا:....اره.....زود باش بریم....
یکی:...اوه....اوه...اونا دخترای یانگ هستن مخ شونو بزنیم !
یکی:...بریم
انیش:...لیسا...اروم.....بریم
یکی:...خوشگل خانوما....
انیش:یااااا....لینویا
لینو:....هوی....شما....کاری داشتید.....هم
یکی:...هایششش...بازم..لینو تو چیکاره شی
لینو:...جک...لطفا..برو کاری نکن امشب جنازه تو ببرن
ای ان:...نبینمتون....عزیزم..حالت خوبه
اونا رفتن
انیش:...بزرگ شدم....خوبم
لینو:...میگم....تنها...جایی....نرید
ای ان:....قرار بود ...تا دسشویی....برید
انیش: من زور زدم...تازه انقدر میتونم از خودم مراقبت کنم
لینو:....حالا الان.فهمیدید...بریم....
انیش:....بریم
دونگی:...دخترا....چرا دیر کردید*مادر لیسا*
لیسا:...چیزی رفتیم تا بیرون....
دونگی:....باشه...
(فلش بک:۱۵مین قبل)
ویو فلیکس~~~~
تو حیاط بودیم
هیون: اونا دخترای یانگ نی
فلیکس:....چرا...خودشونن
هیون:..بله جک و جانی هم...میخوان مخ شونو بزنن
فلیکس:اوه...اوه....نگا کنیم
هیون:.......برادراشونم اومدن
فلیکس:...ول کن بریم تو
هیون: بریم
ویو انیش~~~~
شب خیلی کسل کننده ای بود و همه برگشتیم خونه....
لباسامو عوض کردم......و خوابیدم
(۱ ماه بعد)
برگشتم خونهههه
امروز مدرسه ام.....تموم شد.....دیگه.....وقتشم رسیده
مینا:...خوش اومدی
انیش:...ممنونم....
مینا:...نهارتو و بخور بعد برو تو اتاقت
انیش:....چش
رفتم لباسامو عوض کردم و نهارمو خوردم و یکم خوابیدم
ساعت ۳ عصر بیدار شدم..تصمیم گرفتم برم...خرید..حوصله م سر رفته
رفتم پیش,مامانم
انیش:...مامان....میشه برم...بیرون خرید
مینا:......ام.....برو....ولی زنگ بزن باباتم
انیش:...ام....خیلی ممنونم
رفتم تو اتاقم و زنگ زدم به بابام..../
سوهو:...بله....
انیش:.اپا میتونم برم....خرید.....
سوهو:...باشه...ولی هواست باشه...الان راننده رو میفرسم
انیش:...وای....ممنونم....
سوهو:...هواستو جمع کن ....مراقب باش
انیش:...چشم....فعلا...بای....
قط کردم\
ادامه دارد.
دلم خیلی شکسته🥺
حمایت بیبی گرلا....!
۳.۸k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.