فیک جیمین دوبال عجیب
فیک جیمین دوبال عجیب
(پارت۱۴)
ساعت۸ صبح
از زبان ات
بلند شدم رفتم حموم از چمودونم لباس ورداشتم و حاضر شدم بچه ها تو حیاط داشتن صبحونه میخوردن منم رفتم پیششون جیمین گفت برای تبلیق میریم اونور جنگل قبل ناهار میریم اونجا یه چیزی میخوریم تا تاریک نشده میایم گفتم اگه تاریگ بشه نمیتونیم بمونیم جیمین گفت شب خطرناک ساعت ۱۲ همه پیاده راه افتادیم هرکی یه چیزی میگه میخندیدم رسدیم وای خسته شدم نشستیم کارگردان اومد شروع به فیلم برداری کردن الان ساعت پنج فیلم برداری هنوز تموم نشده یه تبلیق به اندازه سریال یه ساله دارن فیلم میگیرن ساعت ۷ هوا تاریک شده جیمین گفت جمع کنیم بریم همه چیو برداشتیم که صدای افتادن یه چیزی شد گفتم بیخیال تا نصفه اومدم فهمیدم فایل اصلی توی فلش بوده افتاده فورا برگشتم چقدر اینجا تاریکه چراغ گوشیمو روشن کردم بعد از کلی گشتن پیداش کردم بلند شدم بچه ها من فل حرف توی دهنم موند وای من یادم رفته بگم یکی باهام بیاد گوشیو برداشتم دیدم انتن نداره هوا خیلی تاریک بود یکم سرد بود صدای زوزه گرگ میومد بدو بدو کردم برم پیش بچه ها که اینجا شبیه همه اخه من چطوری پیداشون کنم
از زبان جیمین
داشتم با بچه ها حرف میزدم که دیدم ات بین شون نیستم گفتم ات کجاست کسی ازش خبر نداره احتمالا اونجا مونده بریم دنبالش رفتیم اما ات نیس بچه ها رو تقسیم کردم خودم به تنهایی دنبال ات میگشتم که ات وایستاده بود و یه گرگ داشت به سمتش میرفت
(پارت۱۴)
ساعت۸ صبح
از زبان ات
بلند شدم رفتم حموم از چمودونم لباس ورداشتم و حاضر شدم بچه ها تو حیاط داشتن صبحونه میخوردن منم رفتم پیششون جیمین گفت برای تبلیق میریم اونور جنگل قبل ناهار میریم اونجا یه چیزی میخوریم تا تاریک نشده میایم گفتم اگه تاریگ بشه نمیتونیم بمونیم جیمین گفت شب خطرناک ساعت ۱۲ همه پیاده راه افتادیم هرکی یه چیزی میگه میخندیدم رسدیم وای خسته شدم نشستیم کارگردان اومد شروع به فیلم برداری کردن الان ساعت پنج فیلم برداری هنوز تموم نشده یه تبلیق به اندازه سریال یه ساله دارن فیلم میگیرن ساعت ۷ هوا تاریک شده جیمین گفت جمع کنیم بریم همه چیو برداشتیم که صدای افتادن یه چیزی شد گفتم بیخیال تا نصفه اومدم فهمیدم فایل اصلی توی فلش بوده افتاده فورا برگشتم چقدر اینجا تاریکه چراغ گوشیمو روشن کردم بعد از کلی گشتن پیداش کردم بلند شدم بچه ها من فل حرف توی دهنم موند وای من یادم رفته بگم یکی باهام بیاد گوشیو برداشتم دیدم انتن نداره هوا خیلی تاریک بود یکم سرد بود صدای زوزه گرگ میومد بدو بدو کردم برم پیش بچه ها که اینجا شبیه همه اخه من چطوری پیداشون کنم
از زبان جیمین
داشتم با بچه ها حرف میزدم که دیدم ات بین شون نیستم گفتم ات کجاست کسی ازش خبر نداره احتمالا اونجا مونده بریم دنبالش رفتیم اما ات نیس بچه ها رو تقسیم کردم خودم به تنهایی دنبال ات میگشتم که ات وایستاده بود و یه گرگ داشت به سمتش میرفت
۴.۲k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.