چند پارتی : استری کیدز (P1)
وقتی ا/ت با بدن زخمی و کبود برمیگرده خونه.....
(پارت اول)
امروز تولد چانگبین بود ، برای همین کمپانی بهش مرخصی داده بود و چانگبین کل روز رو خونه بود . ا/ت به بهانه اینکه بره
سر کار ازخونه زد بیرون ولی درواقع میرفت بیرون تا کیک سفارش بده و برای امروز خرید کنه ؛ اول به کیک فروشی رفت
و دید که کیکی که سفارش داده بود حاضره برای همین به بهشون گفت : لطفا برام نگهش دارید چون بیرونکار دارم ممکنه اب بشه
فروشنده : حتما فقط لطفا قبل از اینکه مغازه رو ببندیم برگردید
ا/ت : حتما برمیگردم
بعد سوار ماشین شد و به سمت فروشگاه لباس رفت و برای خودش لباس خرید ، چون مغازه بادکنک فروشی نزدیک به فروشگاه بود
تا اونجا پیاده رفت و بادکنک و فشفشه و لوازم تولد خرید با پاکت های خرید تو دستش به سمت ماشین رفت و سوار شد .
ساعت هفت بود و هوا به زودی تاریک میشد برای همین به سمت کیک فروشی رفت و کیکی که سفارش داده بود رو گرفت و به
سمت خونه راه افتاد همینجوری که پشت فرمون بود به هیونجین زنگ زد :
ا/ت : هیونجین سلام چطوری ؟
هیونجین : خوبم ، کیک رو گرفتی ؟
ا/ت : اره تو راهم ؛ شما ها کجایی رسیدین
هیونجین : اره سونگمین ، چان و لینو رسیدن ولی ما ("ما" شامل بقیه اعضا میشه) هنوز نرسیدیم یه ده دقیقه دیگه میرسیم
ا/ت : اوکی میبینمتون (تلفن رو قطع کرد)
ا/ت پیچید تو کوچه ای که همیشه ازش برای رسیدن به خونه استفاده میکرد چون پر نور تر و زنده تر از اون یکی کوچه بود ولی
به خاطر بازسازی یه ساختمون راه رو بسته بودن و ا/ت مجبور شد از اون یکی کوچه تاریک و خلوت به سمت خونه بره
ا/ت وارد کوچه شد و ده متر جلو تر رفت که یهو یه نفر یه اجر پرت کرد سمت شیشه جلو ماشین ا/ت ؛ ا/ت زد رو ترمز و همه ی
شیشه جلو ماشین پودر شد و ریخت تو ماشین. ا/ت از ماشین پیاده شد که ببینه چه خبره ولی یه نفر در ماشین رو از پشت سر بست
و به در ماشین تکیه داد و نذاشت ا/ت سوار ماشین بشه
ا/ت : یااا دو گو؟ (هی تو کی هستی ؟)
یه نفر از پشت سر ا/ت رو محکم گرفت و یه پارچه گذاشت رو دهنش ؛ مردی که به در تکیه داده بود نزدیک ا/ت شد و دستش رو
رو گردن ا/ت کشید و گفت : کسی که قراره بهش حال بدی ....
این رو گفت و به جون لباساش افتاد ا/ت مقاومت میکرد ولی داشت از هوش میرفت چون اون پارچه ای که گذاشتن رو دهنش اغشته
به داروی بیهوشی بود
ا/ت رو زمین افتاد و اون مرد روش خیمه زد و لباسش رو در اورد و ............
(پارت اول)
امروز تولد چانگبین بود ، برای همین کمپانی بهش مرخصی داده بود و چانگبین کل روز رو خونه بود . ا/ت به بهانه اینکه بره
سر کار ازخونه زد بیرون ولی درواقع میرفت بیرون تا کیک سفارش بده و برای امروز خرید کنه ؛ اول به کیک فروشی رفت
و دید که کیکی که سفارش داده بود حاضره برای همین به بهشون گفت : لطفا برام نگهش دارید چون بیرونکار دارم ممکنه اب بشه
فروشنده : حتما فقط لطفا قبل از اینکه مغازه رو ببندیم برگردید
ا/ت : حتما برمیگردم
بعد سوار ماشین شد و به سمت فروشگاه لباس رفت و برای خودش لباس خرید ، چون مغازه بادکنک فروشی نزدیک به فروشگاه بود
تا اونجا پیاده رفت و بادکنک و فشفشه و لوازم تولد خرید با پاکت های خرید تو دستش به سمت ماشین رفت و سوار شد .
ساعت هفت بود و هوا به زودی تاریک میشد برای همین به سمت کیک فروشی رفت و کیکی که سفارش داده بود رو گرفت و به
سمت خونه راه افتاد همینجوری که پشت فرمون بود به هیونجین زنگ زد :
ا/ت : هیونجین سلام چطوری ؟
هیونجین : خوبم ، کیک رو گرفتی ؟
ا/ت : اره تو راهم ؛ شما ها کجایی رسیدین
هیونجین : اره سونگمین ، چان و لینو رسیدن ولی ما ("ما" شامل بقیه اعضا میشه) هنوز نرسیدیم یه ده دقیقه دیگه میرسیم
ا/ت : اوکی میبینمتون (تلفن رو قطع کرد)
ا/ت پیچید تو کوچه ای که همیشه ازش برای رسیدن به خونه استفاده میکرد چون پر نور تر و زنده تر از اون یکی کوچه بود ولی
به خاطر بازسازی یه ساختمون راه رو بسته بودن و ا/ت مجبور شد از اون یکی کوچه تاریک و خلوت به سمت خونه بره
ا/ت وارد کوچه شد و ده متر جلو تر رفت که یهو یه نفر یه اجر پرت کرد سمت شیشه جلو ماشین ا/ت ؛ ا/ت زد رو ترمز و همه ی
شیشه جلو ماشین پودر شد و ریخت تو ماشین. ا/ت از ماشین پیاده شد که ببینه چه خبره ولی یه نفر در ماشین رو از پشت سر بست
و به در ماشین تکیه داد و نذاشت ا/ت سوار ماشین بشه
ا/ت : یااا دو گو؟ (هی تو کی هستی ؟)
یه نفر از پشت سر ا/ت رو محکم گرفت و یه پارچه گذاشت رو دهنش ؛ مردی که به در تکیه داده بود نزدیک ا/ت شد و دستش رو
رو گردن ا/ت کشید و گفت : کسی که قراره بهش حال بدی ....
این رو گفت و به جون لباساش افتاد ا/ت مقاومت میکرد ولی داشت از هوش میرفت چون اون پارچه ای که گذاشتن رو دهنش اغشته
به داروی بیهوشی بود
ا/ت رو زمین افتاد و اون مرد روش خیمه زد و لباسش رو در اورد و ............
۴.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.