ندیمه زیبای من p:7
تهیونگ: با من....ازدواج میکنی؟
ا/ت: عام اره (گریه)
م تهیونگ:مبارکه
همه : مبارکه
پرش زمان به ساعت ۱۰ شب
م تهیونگ: پسر برو زنتو صدا بزن کارش دارم
تهیونگ:ا/ت(داد)
ا/ت: بله
تهیونگ: بیا (داد)
ا/ت: بزار اینارو بشورم
تهیونگ: نمیخواد هیج کاری کنی بیا
ا/ت: اومدم
م تهیونگ: بشین دخترم
ا/ت: چشم
م تهیونگ: بهت نمیخوره از این دختر لوسا باشی و تهیونگ رو فقط بخاطر پولش بخای
ا/ت: من واقعا دوسش دارم
م تهیونگ: میدونم دخترم ببینم گوشتو بیار
ا/ت: جانم
م تهیونگ: پ*ر*د*ه تو زده ؟
تهیونگ: مامان شنیدم ها
ا/ت: (خجالت)
م تهیونگ: خجالت نکش بگو توام مثل دخترمی
تهیونگ: وای مامان اره زدم
م تهیونگ: خیلی خب خوب کردی (خنده)
تهیونگ: کاری نداری ما بریم
م تهیونگ: کجا تازه عروسم رو دیدم
تهیونگ: بریم بالا استراحت کنیم
م تهیونگ: یا شیطونی ؟(خنده)
تهیونگ: مامان ول کن دیگه
م تهیونگ: ا/ت تو وایسا کارت دارم
ا/ت: چشم
م تهیونگ: میخوام یه چیزی بهت بگم ولی کسی نباید بدونه فهمیدی؟
ا/ت: بله...
م تهیونگ: بهم بگو مادر راحت ترم
ا/ت: چشم مامان
م تهیونگ: تو لونا رو میشناسی؟
ا/ت: اره دوستمه چطور؟
م تهیونگ: منم یه دختر داشتم و دارم وقتی بچه بود یعنی ۳ سالش بود یه زنو مردی گفتن ازش مراقبت میکنن و پولشون رو میگیرن دخترم پیش اونا بود بعد فهمیدم که اون زنو مرد فوت کردن و دخترم رو گم کردم
ا/ت: خیلی متاسفم تهیونگ دراینباره چیزی میدونه؟
م تهیونگ: اره میخوام یه کاری کنی ؟
ا/ت: جانم هر چی شما بگید؟
م تهیونگ: اسم دختر منم لونا بود میگم شاید این دختره دختر من باشه
ا/ت: شاید یه نشونی ، خالی چیزی نداره که پیداش کنم ؟
م تهیونگ: چرا مثل تهیونگ زیر چشش سمت چپ یه خال ریز داره و روی دستشم داره
ا/ت: باشه من برم میام بهتون میگم
.....بعد از چند مین.....
ا/ت: مادر
م تهیونگ: جانم چیشد ؟
ا/ت: فکرکنم خودشه
م تهیونگ: لونا بیا اینجا
ا/ت: بله خانوم
م تهیونگ: تو..تو...دختر منی !
ا/ت: عام اره (گریه)
م تهیونگ:مبارکه
همه : مبارکه
پرش زمان به ساعت ۱۰ شب
م تهیونگ: پسر برو زنتو صدا بزن کارش دارم
تهیونگ:ا/ت(داد)
ا/ت: بله
تهیونگ: بیا (داد)
ا/ت: بزار اینارو بشورم
تهیونگ: نمیخواد هیج کاری کنی بیا
ا/ت: اومدم
م تهیونگ: بشین دخترم
ا/ت: چشم
م تهیونگ: بهت نمیخوره از این دختر لوسا باشی و تهیونگ رو فقط بخاطر پولش بخای
ا/ت: من واقعا دوسش دارم
م تهیونگ: میدونم دخترم ببینم گوشتو بیار
ا/ت: جانم
م تهیونگ: پ*ر*د*ه تو زده ؟
تهیونگ: مامان شنیدم ها
ا/ت: (خجالت)
م تهیونگ: خجالت نکش بگو توام مثل دخترمی
تهیونگ: وای مامان اره زدم
م تهیونگ: خیلی خب خوب کردی (خنده)
تهیونگ: کاری نداری ما بریم
م تهیونگ: کجا تازه عروسم رو دیدم
تهیونگ: بریم بالا استراحت کنیم
م تهیونگ: یا شیطونی ؟(خنده)
تهیونگ: مامان ول کن دیگه
م تهیونگ: ا/ت تو وایسا کارت دارم
ا/ت: چشم
م تهیونگ: میخوام یه چیزی بهت بگم ولی کسی نباید بدونه فهمیدی؟
ا/ت: بله...
م تهیونگ: بهم بگو مادر راحت ترم
ا/ت: چشم مامان
م تهیونگ: تو لونا رو میشناسی؟
ا/ت: اره دوستمه چطور؟
م تهیونگ: منم یه دختر داشتم و دارم وقتی بچه بود یعنی ۳ سالش بود یه زنو مردی گفتن ازش مراقبت میکنن و پولشون رو میگیرن دخترم پیش اونا بود بعد فهمیدم که اون زنو مرد فوت کردن و دخترم رو گم کردم
ا/ت: خیلی متاسفم تهیونگ دراینباره چیزی میدونه؟
م تهیونگ: اره میخوام یه کاری کنی ؟
ا/ت: جانم هر چی شما بگید؟
م تهیونگ: اسم دختر منم لونا بود میگم شاید این دختره دختر من باشه
ا/ت: شاید یه نشونی ، خالی چیزی نداره که پیداش کنم ؟
م تهیونگ: چرا مثل تهیونگ زیر چشش سمت چپ یه خال ریز داره و روی دستشم داره
ا/ت: باشه من برم میام بهتون میگم
.....بعد از چند مین.....
ا/ت: مادر
م تهیونگ: جانم چیشد ؟
ا/ت: فکرکنم خودشه
م تهیونگ: لونا بیا اینجا
ا/ت: بله خانوم
م تهیونگ: تو..تو...دختر منی !
۳۷.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.