پارت سوم.
پارت سوم.
ایسول: چمدونم رو باز کردمو لباسارو تو کمد گذاشتم... اتاقش خوب بود....
&ببخشید....
ایسول: میتونی بهم بگی ایسول،...
&ایسول جان فردا باید بریم به روستای بوکچوهانوک...... فردا قراره گروه بی تی اس اونجا فیلمرداری کنن..... قراره یه کامبک بدن...... باید چندروزی اونجا باشیم، توعم باید بیای.... که اگه مشکلی پیش اومد باشی.....
ایسول: اها باشه....... فردا صبح قراره بریم؟
&اره، باید اماده باشی...... راستی امشب شام بیا طبقه پایین، موقع ناهار و شام و صبحانه کنار هم میخوریم..... کارمندا کنار هم هستیم،... اعضای دوتا گروهی که داریم ینی بی تی اس و تی اکس تی هم کنار ما میخورن......
ایسول: اها، باشه... ممنون که اطلاع دادی......
ایسول: وقتی که لباسا رو تا کردم نگاه ساعت مچی که تو دست داشتم کردم، شب شده بود.... رفتم طبقه پایین.....
ایسول: واوووووو، چقدر زیادن.... نمیدونستم اینقد کارمند دارن.....
ایسول: چقدر زیادین....
&خخخ، اینا تازه نصف هستن... همشون فعلا نیستن،... خخخ....
ایسول: واوووو واقعا؟... یا خدااا.... چه زیاد.... با صدای عمو به خودم اومد...
پی دی نیم: ایسول بیا اینجا کنار من بشین.....
ایسول: باشه عموووووووووووووووووو
پی دی نیم: دوباره دیوونگی زد به سرت... تا اینجا منو عمو صدا نکن....
ایسول: عمووووووووووو....
پی دی نیم: مرض....
ایسول: کنار عمو نشستم و اعضای دوتا گروه هم کنار ما نشستن...... اول همون گروهی که ظهر دیدمشون اومدن و بعد هم یه گروه دیگه.......
پی دی نیم: ایسول این یکی گروه اسمش تی اکس تی هستش، اینم مث گروه بنگتن عالیه و بهترینن.... خیلی دوسشون دارم.....
ایسول: اها..... شما بچه کوچولوها معروفید؟ خخخخ.... عمو پی دی نیم چرا این یکی گروهه اینقد کوچولوهههههههههه.....
پی دی نیم: ادم بشو نیستی.... اول مادرت بهم پیام داد نصیحتت کنم ازدواج کنی، ولی واقعا وقتی اینجور با پسر رفتار میکنی معلومه هیچکی نمیاد تورو بگیره. خخخخ...
ایسول: ینی بخدا از دست مامان حرصم در اومده.... ای خداااا. دیگه اومده به شما پیام داده،... هوفففف.....
ایسول: ر را راستی تو چ چرا رنگت پریده؟....
جیهوپ: ب با من هستی؟
ایسول: اوهوم، احساس میکنم حالت خوب نیس....
پی دی نیم: پسرم راس میگه؟ حالت خوب نیس.....؟
شوگا: حالت خوبه رفیق؟
جیهوپ: اوه اره خوبم، نه هیچی نیس.....
ایسول: نه خوب نیستی...... از صندلیم بلند شدم و به سمت پسره که اسمش جیهوپ بود رفتم....... نبضشو گرفتم، تند میزد..... دستمو گذاشتم رو قلبش..... وقتی میخواستم دستمو بزارم، خیلی عضلانی بود..... حتما دخترا واسه این عضلات میمیرن،..... از فکر اومدم بیرون.... قلبش هم تند میزد..... کمی هم عرق کرده بود...... بیشتر اعلائم هاش نشون میداد داره از یه چیزی درد میکشه... با اینکه دانشجوی سال پنجم بودم اما مث یه دکتر کامل بودم... همه چیو بلد هستم..
ایسول: چمدونم رو باز کردمو لباسارو تو کمد گذاشتم... اتاقش خوب بود....
&ببخشید....
ایسول: میتونی بهم بگی ایسول،...
&ایسول جان فردا باید بریم به روستای بوکچوهانوک...... فردا قراره گروه بی تی اس اونجا فیلمرداری کنن..... قراره یه کامبک بدن...... باید چندروزی اونجا باشیم، توعم باید بیای.... که اگه مشکلی پیش اومد باشی.....
ایسول: اها باشه....... فردا صبح قراره بریم؟
&اره، باید اماده باشی...... راستی امشب شام بیا طبقه پایین، موقع ناهار و شام و صبحانه کنار هم میخوریم..... کارمندا کنار هم هستیم،... اعضای دوتا گروهی که داریم ینی بی تی اس و تی اکس تی هم کنار ما میخورن......
ایسول: اها، باشه... ممنون که اطلاع دادی......
ایسول: وقتی که لباسا رو تا کردم نگاه ساعت مچی که تو دست داشتم کردم، شب شده بود.... رفتم طبقه پایین.....
ایسول: واوووووو، چقدر زیادن.... نمیدونستم اینقد کارمند دارن.....
ایسول: چقدر زیادین....
&خخخ، اینا تازه نصف هستن... همشون فعلا نیستن،... خخخ....
ایسول: واوووو واقعا؟... یا خدااا.... چه زیاد.... با صدای عمو به خودم اومد...
پی دی نیم: ایسول بیا اینجا کنار من بشین.....
ایسول: باشه عموووووووووووووووووو
پی دی نیم: دوباره دیوونگی زد به سرت... تا اینجا منو عمو صدا نکن....
ایسول: عمووووووووووو....
پی دی نیم: مرض....
ایسول: کنار عمو نشستم و اعضای دوتا گروه هم کنار ما نشستن...... اول همون گروهی که ظهر دیدمشون اومدن و بعد هم یه گروه دیگه.......
پی دی نیم: ایسول این یکی گروه اسمش تی اکس تی هستش، اینم مث گروه بنگتن عالیه و بهترینن.... خیلی دوسشون دارم.....
ایسول: اها..... شما بچه کوچولوها معروفید؟ خخخخ.... عمو پی دی نیم چرا این یکی گروهه اینقد کوچولوهههههههههه.....
پی دی نیم: ادم بشو نیستی.... اول مادرت بهم پیام داد نصیحتت کنم ازدواج کنی، ولی واقعا وقتی اینجور با پسر رفتار میکنی معلومه هیچکی نمیاد تورو بگیره. خخخخ...
ایسول: ینی بخدا از دست مامان حرصم در اومده.... ای خداااا. دیگه اومده به شما پیام داده،... هوفففف.....
ایسول: ر را راستی تو چ چرا رنگت پریده؟....
جیهوپ: ب با من هستی؟
ایسول: اوهوم، احساس میکنم حالت خوب نیس....
پی دی نیم: پسرم راس میگه؟ حالت خوب نیس.....؟
شوگا: حالت خوبه رفیق؟
جیهوپ: اوه اره خوبم، نه هیچی نیس.....
ایسول: نه خوب نیستی...... از صندلیم بلند شدم و به سمت پسره که اسمش جیهوپ بود رفتم....... نبضشو گرفتم، تند میزد..... دستمو گذاشتم رو قلبش..... وقتی میخواستم دستمو بزارم، خیلی عضلانی بود..... حتما دخترا واسه این عضلات میمیرن،..... از فکر اومدم بیرون.... قلبش هم تند میزد..... کمی هم عرق کرده بود...... بیشتر اعلائم هاش نشون میداد داره از یه چیزی درد میکشه... با اینکه دانشجوی سال پنجم بودم اما مث یه دکتر کامل بودم... همه چیو بلد هستم..
۳۵.۵k
۱۱ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.