پارت¹
پارت¹
((((دقیقا همون لحظه ای فکر میکنی همچی تموم شده توی یه لحظه همچی دوباره شروع میشه
ما میتونیم ب سادگی از همچی بگذریم یا ایندمونو خودمون رقم بزنیم))))
سلام من کیم مینجه هستم امسال ۱۹ژانویه میشه ۲۲سالم امروز برا تولدم با دوست پسرم( لی جه هو)قرار داشتم ۴سالع باهم قرار میزاریمو فکنم قصدمون ازواج باشه
برا امشب خیلی هیجان داشتم رفتم دفتر رعیسم تا ازش مرخصی بگیرم حرچند بهم مرخصی نداد ازم خاست ک پرونده هارو بخونم مو خلاصه کنم
به جه هو پیام دادمو قضیه رو بهش گفتم و قرارمون افتاد واسه فردا
کارامو تموم کردمو رفتم خونه
ساعتمو کوک کردم کارامو کردمو رفتم توی تخت خوابم اقد خسته بودم ک حتا به جه هو هم پیام ندادم
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
واییی لعنتی خواب افتادمم رعیسممم وای منو میکشع
((((دقیقا همون لحظه ای فکر میکنی همچی تموم شده توی یه لحظه همچی دوباره شروع میشه
ما میتونیم ب سادگی از همچی بگذریم یا ایندمونو خودمون رقم بزنیم))))
سلام من کیم مینجه هستم امسال ۱۹ژانویه میشه ۲۲سالم امروز برا تولدم با دوست پسرم( لی جه هو)قرار داشتم ۴سالع باهم قرار میزاریمو فکنم قصدمون ازواج باشه
برا امشب خیلی هیجان داشتم رفتم دفتر رعیسم تا ازش مرخصی بگیرم حرچند بهم مرخصی نداد ازم خاست ک پرونده هارو بخونم مو خلاصه کنم
به جه هو پیام دادمو قضیه رو بهش گفتم و قرارمون افتاد واسه فردا
کارامو تموم کردمو رفتم خونه
ساعتمو کوک کردم کارامو کردمو رفتم توی تخت خوابم اقد خسته بودم ک حتا به جه هو هم پیام ندادم
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
واییی لعنتی خواب افتادمم رعیسممم وای منو میکشع
۶۹۹
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.