شکارچی الکی
داستان شکارچی !!!!!!؟؟؟؟
درزمانهای قدیم در روستایی شیری درنده سرو کله اش پیدا شد که خسارت زیادی به دام وطیور کشاورزان میزد!!روزی ازروزا کدا خدا مزایده ایی برقرار کرد که هرکسی این شیر را شکار کند یا شرش را کم کند جایزه نفیسی خواهم داد!!!
این وسط اقایی کمبود شخصیت و ذلیل محبت و فقدان بزرگی پیش خودش فکر کرد که درسته من تفنگ دستم نگرفتم!!ولی مگه شکار کردن هم کاری داره!!!شکارش میکنم ومدل افتخار رو روی سینم میزنن وتا اخر عمر پز میدم!!رفت ودر مزایده برنده شد!!ورفت به شکهر شیر ترسوی داستان خودش!!چندروزی کمین گرفت!!شیر سرو کله اش پیدا شد!!مگسک تفنگ را در قلب شیر قفل کرد!!نفسش جبس!!و فایر!!!شیر جا خالی دهد و شکارچی فیک زن ما را گرفت!!مردک افتاد به گریه زاری که دیگه نمیام و......
شیر گفت: کونت میزارم و میروی!!تمام شد!!بله قربانت گردم!!وشیر مردک را کرد!!شکارچی نگون بخت بیشتر ترور شخصیت شد وباخودش گفت باردوم حتما میزنمش!!رفت پشت تکه سنگی قایم شد!!شیر امدومگسک را در سرشیر قفل کرد!!یاعلی !!برمب!!شیر جاخالی داد ودوباره شکارچی دستگیر شد!!دوباره کلی التماس وکونش دوباره فنا شد وازادش کرد!!<<<شکارچی نگون بخت>>>
باردوم بیشتر احساس،کنفتی وحقارت کرد واز تجربه اول و دومش توفیقی نگرفت!!باخودش گفت بارسوم من میکشمش!!!
رفت ودر چاله ایی استتار گرفت!!چندروز هم غذا کوفت نکرد!!
شیر امد!!
نفسش را درسینه حبس کرد ومگسک تفنگ در در چشم شیر غران لاک کرد!!
یک دو سه!!برمب!!!
اما بازم به هدف نخورد واسیر شیر قصه ممد شد!!
مردک شکارچی تقلبی خودش پیش دستی کرد وبه شیر چنین گفت:
حالا که چیزی نشده!!
شلوارم رو اویزان کردم!!
بیا بکن!!تا کامروا شوی!!!
شیر زیر چشمی نگاهی به باسن سفید ومرمری شکارچی کص خل ما کرد وچنین گفت=
مردک احمق!!
من نفهمیدم!!!
تواخربرای شکار امده ایی!!!
یا امده ایی کون بدهی!!!
وسر کون دادن سوم شکارچی کونی اینبار ساکی هم زد والکسی تگزاس وعمو جانی کلیپی مهیج و فکت پر کردند تا دیگر فکر کاری را که نمیتواند نکند!!!
( خوب دوستان خوشتون اومد!!!)
تبارک ا...احسن الخالقین!!
🔥🔥🔥♥️🆘️🆘️🆘️♾✡✡✡🌈🌈
درزمانهای قدیم در روستایی شیری درنده سرو کله اش پیدا شد که خسارت زیادی به دام وطیور کشاورزان میزد!!روزی ازروزا کدا خدا مزایده ایی برقرار کرد که هرکسی این شیر را شکار کند یا شرش را کم کند جایزه نفیسی خواهم داد!!!
این وسط اقایی کمبود شخصیت و ذلیل محبت و فقدان بزرگی پیش خودش فکر کرد که درسته من تفنگ دستم نگرفتم!!ولی مگه شکار کردن هم کاری داره!!!شکارش میکنم ومدل افتخار رو روی سینم میزنن وتا اخر عمر پز میدم!!رفت ودر مزایده برنده شد!!ورفت به شکهر شیر ترسوی داستان خودش!!چندروزی کمین گرفت!!شیر سرو کله اش پیدا شد!!مگسک تفنگ را در قلب شیر قفل کرد!!نفسش جبس!!و فایر!!!شیر جا خالی دهد و شکارچی فیک زن ما را گرفت!!مردک افتاد به گریه زاری که دیگه نمیام و......
شیر گفت: کونت میزارم و میروی!!تمام شد!!بله قربانت گردم!!وشیر مردک را کرد!!شکارچی نگون بخت بیشتر ترور شخصیت شد وباخودش گفت باردوم حتما میزنمش!!رفت پشت تکه سنگی قایم شد!!شیر امدومگسک را در سرشیر قفل کرد!!یاعلی !!برمب!!شیر جاخالی داد ودوباره شکارچی دستگیر شد!!دوباره کلی التماس وکونش دوباره فنا شد وازادش کرد!!<<<شکارچی نگون بخت>>>
باردوم بیشتر احساس،کنفتی وحقارت کرد واز تجربه اول و دومش توفیقی نگرفت!!باخودش گفت بارسوم من میکشمش!!!
رفت ودر چاله ایی استتار گرفت!!چندروز هم غذا کوفت نکرد!!
شیر امد!!
نفسش را درسینه حبس کرد ومگسک تفنگ در در چشم شیر غران لاک کرد!!
یک دو سه!!برمب!!!
اما بازم به هدف نخورد واسیر شیر قصه ممد شد!!
مردک شکارچی تقلبی خودش پیش دستی کرد وبه شیر چنین گفت:
حالا که چیزی نشده!!
شلوارم رو اویزان کردم!!
بیا بکن!!تا کامروا شوی!!!
شیر زیر چشمی نگاهی به باسن سفید ومرمری شکارچی کص خل ما کرد وچنین گفت=
مردک احمق!!
من نفهمیدم!!!
تواخربرای شکار امده ایی!!!
یا امده ایی کون بدهی!!!
وسر کون دادن سوم شکارچی کونی اینبار ساکی هم زد والکسی تگزاس وعمو جانی کلیپی مهیج و فکت پر کردند تا دیگر فکر کاری را که نمیتواند نکند!!!
( خوب دوستان خوشتون اومد!!!)
تبارک ا...احسن الخالقین!!
🔥🔥🔥♥️🆘️🆘️🆘️♾✡✡✡🌈🌈
۱.۴k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.