5.PANGYU SCHOOL P1
#P1.5
(هانبین و فلیکس)
ویو هانبین
داشتم درسو خیلی خوب گوش میکردم داخل درس غرق شده بودم و فکرم فقط به درس بود همینجوری داشتم گوش میکردم و هر نکته و کوچیکترین چیزو مینوشتم که یهو زنگ تفریح خورد
حالا باید چیکار کنم؟ آخه من حق انتخابی نداشتم حتما باید قبولش میکردم و دست رد به سینه نمیزدم یهو یه فکری اومد تو ذهنم.. اره من حالم بده اصلا نمیرم اما اگر یکی از بچه های کلاس به معلم بگه چی؟ یا اگر خودش بفهمه؟ نه امکان نداره حتما باید برم انقدر نشستم فکر کردم که اصلا متوجه زمان نشدم و زنگ خورد و هیچکاری نکردم به سمت کلاس رفتم و دفتر ریاضیمو برداشتم و به سمت کلاس N رفتم
خیلی خجالت میکشیدم که برم تو... بلاخره من یه بارم با هیچ کدومشون حرف نزدم
جلوی درشون پس وایستادم و منتظر موندم
یه دختر جلو در بود که به سمتم اومد گفت
- چرا اینجا وایستادی بیا تو دیگه
+ باشه ممنون
وقتی وارد کلاس شدم همه نگاها رو من بود این خیلی معذب کننده بود و نگران بودم که بد درسمو درسو متوجه نشن که باز چشمم به اون دختره افتاد الان دیگه میتونستم اسمشو بپرسم لیست حضور غیابو برداشتم به ترتیب حاضریشونو زدم اسمش فلیکس بود مثل خودش قشنگه...
درسو شروع کردم.. اون خیلی خوب گوش میداد و موقع درس خوندن و مخصوصا نوشتن خیلی جذاب تر میشد و درسو تموم کردمو داشتم وسایلامو جمع میکردم که یهو فلیکس اومد سمتم
+ عه چه شانسی انگار سرنوشت میخاست ما همو ببینیم
- میگم میتونی معلم خصوصی من بشی؟
+ تو که درست خوبه
- نه از نظر معلم..
+خوب پس باشه تلاشمو میکنم
-شماره اتونو میتونم داشته باشم؟
+البته
گوشیشو بهم داد و شماره امو وارد کردم و لبخندی زد
-خسته نباشید
خیلی استرس داشتم دستام یخ شده بود و قلبم تند میزد انقدر محوش شدم که یادم رفت جوابشو بدم وسایلامو کامل جمع کردم و به سمت کلاس خودمون رفتم که یومین باز جلو در بود
-فهمیدم
+چیو؟
-خودتو به اون راه نزن کلک
+به کدوم راه؟
-تو فلیکسو دوست داری پس؟
+خوب که چیییی اصلا ارههههههه
-میدونم آروم باش ح. یوان
+حالا که فحشم میدی کمکت نمیکنم برو گمشو
-هانبینا ناز نکن درو رو کسی باز نکن
+زهرمار نمک
-حالا میخای چیکار کنی؟
+کیو؟
-منحرف منظورم نقشه اس
+اها خوب منم همونو میگم میونگم تو همون کلاس M بود
-همینم خوبه که گفتی مرسی
+بیا بغلم
زنگ خورد.
(هانبین و فلیکس)
ویو هانبین
داشتم درسو خیلی خوب گوش میکردم داخل درس غرق شده بودم و فکرم فقط به درس بود همینجوری داشتم گوش میکردم و هر نکته و کوچیکترین چیزو مینوشتم که یهو زنگ تفریح خورد
حالا باید چیکار کنم؟ آخه من حق انتخابی نداشتم حتما باید قبولش میکردم و دست رد به سینه نمیزدم یهو یه فکری اومد تو ذهنم.. اره من حالم بده اصلا نمیرم اما اگر یکی از بچه های کلاس به معلم بگه چی؟ یا اگر خودش بفهمه؟ نه امکان نداره حتما باید برم انقدر نشستم فکر کردم که اصلا متوجه زمان نشدم و زنگ خورد و هیچکاری نکردم به سمت کلاس رفتم و دفتر ریاضیمو برداشتم و به سمت کلاس N رفتم
خیلی خجالت میکشیدم که برم تو... بلاخره من یه بارم با هیچ کدومشون حرف نزدم
جلوی درشون پس وایستادم و منتظر موندم
یه دختر جلو در بود که به سمتم اومد گفت
- چرا اینجا وایستادی بیا تو دیگه
+ باشه ممنون
وقتی وارد کلاس شدم همه نگاها رو من بود این خیلی معذب کننده بود و نگران بودم که بد درسمو درسو متوجه نشن که باز چشمم به اون دختره افتاد الان دیگه میتونستم اسمشو بپرسم لیست حضور غیابو برداشتم به ترتیب حاضریشونو زدم اسمش فلیکس بود مثل خودش قشنگه...
درسو شروع کردم.. اون خیلی خوب گوش میداد و موقع درس خوندن و مخصوصا نوشتن خیلی جذاب تر میشد و درسو تموم کردمو داشتم وسایلامو جمع میکردم که یهو فلیکس اومد سمتم
+ عه چه شانسی انگار سرنوشت میخاست ما همو ببینیم
- میگم میتونی معلم خصوصی من بشی؟
+ تو که درست خوبه
- نه از نظر معلم..
+خوب پس باشه تلاشمو میکنم
-شماره اتونو میتونم داشته باشم؟
+البته
گوشیشو بهم داد و شماره امو وارد کردم و لبخندی زد
-خسته نباشید
خیلی استرس داشتم دستام یخ شده بود و قلبم تند میزد انقدر محوش شدم که یادم رفت جوابشو بدم وسایلامو کامل جمع کردم و به سمت کلاس خودمون رفتم که یومین باز جلو در بود
-فهمیدم
+چیو؟
-خودتو به اون راه نزن کلک
+به کدوم راه؟
-تو فلیکسو دوست داری پس؟
+خوب که چیییی اصلا ارههههههه
-میدونم آروم باش ح. یوان
+حالا که فحشم میدی کمکت نمیکنم برو گمشو
-هانبینا ناز نکن درو رو کسی باز نکن
+زهرمار نمک
-حالا میخای چیکار کنی؟
+کیو؟
-منحرف منظورم نقشه اس
+اها خوب منم همونو میگم میونگم تو همون کلاس M بود
-همینم خوبه که گفتی مرسی
+بیا بغلم
زنگ خورد.
۱۷۳
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.