فیک جیمین دوبال عجیب
فیک جیمین دوبال عجیب
(پارت۲۵)
از زبان ات
مهمونی تموم شد باماشین اومدم خونه انقدر اعصابم خورد بودکه ظرف تو اشپز خونه نزاشتم جیمین گفت تو یه چیزیت هست چرا ظرفا شکسته گفتم از دستم افتاده چیزیم نیست رفتم توی اتاق خوابیدم
۲ هفته بعد
از زبان ات
جیمین هروز بهم گیر میده که چرا از شب مهمونی تاحالا اخلاقم عوض شده اگه چیزی هست بهش بگم جی یونگ هروز داره مشکوک میشه باید بدنم چی توی اون ذهنش میگذره توی شرکت بودم که جی یونگ صدام کرد اومد گفت امروز هرچی نقشه دارم انجامش میدم گفتم یعنی چی اومد نزدیک یه لبخند زد ولبامو بوسید جیمین دید گفت ات گفتم جیمین تقصیر من نیست گفت چیزی نگو جی یونگ گفت جیمین به هر ادمی اعتماد نکن ات زیر پاتو خالی کرده هرچی راجب حریم خصوصی شرکت بوده رو به من گفته اون منو دوست داره میدونی از یه راه خیلی راحت ات ازت امضاگرفته الان کل شرکتت برای منه جیمین خیلی اعصبی بود به من نگاه کرد اشک توی چشماش جمع شده بود بهم چیزی نگفت فقط یه نگاه انداخت و رفت منم رفتم دنبالش اما سریع سوار ماشین شدم نتونستم بهش برسم گمش کردم رفتم عمارت که جی یونگ اومد گفت هرچی از پول شرکت باشه مال منه رفتم خونه نمیتونم اینطوری بیخیال بشم بعد از چند دیقیقه ارو بهم زنگ زد گفت من به جیمین زنگ زدم رفته جزیره جه جو میتونی بری گفتم اره میرم سوار ماشینم شدم چون راننده تازه کاری بودم اروم رفتم یکم طول کشید تا رسیدم انقدر کنار صاحل گشتم
وقتی پیداش کردم خیلی ریلکس نشسته بود
(پارت۲۵)
از زبان ات
مهمونی تموم شد باماشین اومدم خونه انقدر اعصابم خورد بودکه ظرف تو اشپز خونه نزاشتم جیمین گفت تو یه چیزیت هست چرا ظرفا شکسته گفتم از دستم افتاده چیزیم نیست رفتم توی اتاق خوابیدم
۲ هفته بعد
از زبان ات
جیمین هروز بهم گیر میده که چرا از شب مهمونی تاحالا اخلاقم عوض شده اگه چیزی هست بهش بگم جی یونگ هروز داره مشکوک میشه باید بدنم چی توی اون ذهنش میگذره توی شرکت بودم که جی یونگ صدام کرد اومد گفت امروز هرچی نقشه دارم انجامش میدم گفتم یعنی چی اومد نزدیک یه لبخند زد ولبامو بوسید جیمین دید گفت ات گفتم جیمین تقصیر من نیست گفت چیزی نگو جی یونگ گفت جیمین به هر ادمی اعتماد نکن ات زیر پاتو خالی کرده هرچی راجب حریم خصوصی شرکت بوده رو به من گفته اون منو دوست داره میدونی از یه راه خیلی راحت ات ازت امضاگرفته الان کل شرکتت برای منه جیمین خیلی اعصبی بود به من نگاه کرد اشک توی چشماش جمع شده بود بهم چیزی نگفت فقط یه نگاه انداخت و رفت منم رفتم دنبالش اما سریع سوار ماشین شدم نتونستم بهش برسم گمش کردم رفتم عمارت که جی یونگ اومد گفت هرچی از پول شرکت باشه مال منه رفتم خونه نمیتونم اینطوری بیخیال بشم بعد از چند دیقیقه ارو بهم زنگ زد گفت من به جیمین زنگ زدم رفته جزیره جه جو میتونی بری گفتم اره میرم سوار ماشینم شدم چون راننده تازه کاری بودم اروم رفتم یکم طول کشید تا رسیدم انقدر کنار صاحل گشتم
وقتی پیداش کردم خیلی ریلکس نشسته بود
۴.۹k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.