IM MY MIND❤️🔥
IM MY MIND❤️🔥
PART||۳۸
آیلو:تهیونگ...سلام خیلی وقته ندیدمت(با عشوه)
تهیونگ:بچه ها همگی توجه کنید...(داد)
همه ی نگاه ها روی آیلو و آلیس و تهیونگ رفت...
تهیونگ:امروز خبری همه جا پخش شد...دیدید که...حالا می خوام توضیح بدم...من از نو جوانی عاشق آلیس بودم ولی نه اسمی نه نشونی ازش نداشتم فقط برادرش رو می شناختم....سر یک سوتفاهم من از آماندا یعنی دختر عمه آلیس خواستگاری کردم...اما من عاشق آلیس هستم و خواهم ماند و از هر فرصتی استفاده می کنم تا براش جبران کنم.....(داد)
آلیس:(خجالت)
آیلو:هه....با این حرف ها چیزی درست نمیشه به هر حال اون...
تهیونگ:اون دفعه پیش که جک می خواست به آلیس تجاوز کنه....کسی که این نقشه رو کشید آیلو بود...الان هم کسی که این ویدئو رو منتشر کرده آیلو هست...آیلو و آماندا دست به یکی کردند...(داد)
بچه ها همه پچ پچ کردم اما این دفعه برای آلیس نه برای آیلو....تهیونگ مدارکی رو از این که چقدر آیلو قلدری انجام داده به دست مدیر مدرسه داد...مدیر مدرسه هم تبق قانون آیلو و هم دست هاشو اخراج کرد....
تهیونگ:می بینی آلیس؟...دنیا گرده...حالا منو به خاطر این که اون دفعه مراعات حالتو نکردم می بخشی؟
آلیس:آ...آره...(خجالت)
تهیونگ:چرا انقدر سرخ شدی؟از عصبانیت هست؟
آلیس:نه...نه....من...من....من باید برم...(دویید رفت)
تهیونگ:(خنده) گام اول انجام شد...
دانشگاه تمام شد...
آلیس:خوب دیگه تهیونگمن می رم خوابگاه...
تهیونگ:داداشت خونه منه....خوابگاه هم که درحال تعمیره کجا می خوای بری؟
آلیس:پس با داداشم می ریم هتل....
تهیونگ:مگه نگفتی منو بخشیدی؟
آلیس:چرا...برای همین نمی خوام تو زحمت بیوفتیم....
تهیونگ:باشه...حداقل بیا بریم خونه....
آلیس:کار دارم انجام بدم بعد میام...
تهیونگ:اوکی..
آلیس:توهم برو به شرکت بابات برس...
تهیونگ:ولی به زودی به من به ارث میرسه....فعلا..
آلیس:فعلا...
اما تهیونگ به شرکت نرفت به سمت خونه رفت....
کلید انداخت و وارد خونه شد....شوگا داشت نهار می خورد....
تهیونگ:سلام.....چطوری؟
شوگا:خوبم...ممنون...
تهیونگ:می گم....می خواین برین از اینجا؟
شوگا:آره...خواهرم الان رفته خوابگاه تا وسایلش رو جمع کنه.....
تهیونگ:خوب همین جا باشین....
شوگا:نه...به زحمتت نمی دیم....
تهیونگ:اما نگاه کن هتل ها از دانشگاه دورن....تازه اون وقت صبح تاکسی هم پیدا نمیشه آخه....
شوگا:راست میگی ها....
تهیونگ:تازه خرجتون هم کمتره...
شوگا:آره...خوب پس اگه زحمتی نیست می مونیم....
تهیونگ:چه زحمتی...فقط آلیس رو هم راضی کن....
شوگا:باشه..
تهیونگ:گام دوم انجام شد....(آروم)
لایک و کامنت یادتون نره❤️
PART||۳۸
آیلو:تهیونگ...سلام خیلی وقته ندیدمت(با عشوه)
تهیونگ:بچه ها همگی توجه کنید...(داد)
همه ی نگاه ها روی آیلو و آلیس و تهیونگ رفت...
تهیونگ:امروز خبری همه جا پخش شد...دیدید که...حالا می خوام توضیح بدم...من از نو جوانی عاشق آلیس بودم ولی نه اسمی نه نشونی ازش نداشتم فقط برادرش رو می شناختم....سر یک سوتفاهم من از آماندا یعنی دختر عمه آلیس خواستگاری کردم...اما من عاشق آلیس هستم و خواهم ماند و از هر فرصتی استفاده می کنم تا براش جبران کنم.....(داد)
آلیس:(خجالت)
آیلو:هه....با این حرف ها چیزی درست نمیشه به هر حال اون...
تهیونگ:اون دفعه پیش که جک می خواست به آلیس تجاوز کنه....کسی که این نقشه رو کشید آیلو بود...الان هم کسی که این ویدئو رو منتشر کرده آیلو هست...آیلو و آماندا دست به یکی کردند...(داد)
بچه ها همه پچ پچ کردم اما این دفعه برای آلیس نه برای آیلو....تهیونگ مدارکی رو از این که چقدر آیلو قلدری انجام داده به دست مدیر مدرسه داد...مدیر مدرسه هم تبق قانون آیلو و هم دست هاشو اخراج کرد....
تهیونگ:می بینی آلیس؟...دنیا گرده...حالا منو به خاطر این که اون دفعه مراعات حالتو نکردم می بخشی؟
آلیس:آ...آره...(خجالت)
تهیونگ:چرا انقدر سرخ شدی؟از عصبانیت هست؟
آلیس:نه...نه....من...من....من باید برم...(دویید رفت)
تهیونگ:(خنده) گام اول انجام شد...
دانشگاه تمام شد...
آلیس:خوب دیگه تهیونگمن می رم خوابگاه...
تهیونگ:داداشت خونه منه....خوابگاه هم که درحال تعمیره کجا می خوای بری؟
آلیس:پس با داداشم می ریم هتل....
تهیونگ:مگه نگفتی منو بخشیدی؟
آلیس:چرا...برای همین نمی خوام تو زحمت بیوفتیم....
تهیونگ:باشه...حداقل بیا بریم خونه....
آلیس:کار دارم انجام بدم بعد میام...
تهیونگ:اوکی..
آلیس:توهم برو به شرکت بابات برس...
تهیونگ:ولی به زودی به من به ارث میرسه....فعلا..
آلیس:فعلا...
اما تهیونگ به شرکت نرفت به سمت خونه رفت....
کلید انداخت و وارد خونه شد....شوگا داشت نهار می خورد....
تهیونگ:سلام.....چطوری؟
شوگا:خوبم...ممنون...
تهیونگ:می گم....می خواین برین از اینجا؟
شوگا:آره...خواهرم الان رفته خوابگاه تا وسایلش رو جمع کنه.....
تهیونگ:خوب همین جا باشین....
شوگا:نه...به زحمتت نمی دیم....
تهیونگ:اما نگاه کن هتل ها از دانشگاه دورن....تازه اون وقت صبح تاکسی هم پیدا نمیشه آخه....
شوگا:راست میگی ها....
تهیونگ:تازه خرجتون هم کمتره...
شوگا:آره...خوب پس اگه زحمتی نیست می مونیم....
تهیونگ:چه زحمتی...فقط آلیس رو هم راضی کن....
شوگا:باشه..
تهیونگ:گام دوم انجام شد....(آروم)
لایک و کامنت یادتون نره❤️
۲.۷k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.