عشق در نگاه اول پارت ۱۰
ویو کوک
وای چه کار کنم اگه بابام ازش خوشش نیاد چی ؟
پرش زمانی به آخر شب
رفتم توی اتاقم اتاقش تم سیاه سفید داشت(عکسشو میذارم) توی کمدش پر از لباس بود یه لباس خواب انتخاب کردم و رفتم روی تخت دراز کشیدم که در اتاقم زده شد کوک بود
کوک : چیزی نمیخوای همه چی مرتبه ؟
ا.ت : آره همه چی خوبه کوک اگه بابات منو قبول نکنه چی ؟
کوک : نترس عزیزم من مطمئنم که قبولت میکنه
ا.ت : امیدوارم ......
کوک : اگه چیزی نیاز داشتی یه من بگو اتاق من کنار اتاق توئه
ا.ت : باشه کوکی جونم
کوک : شبت بخیر
ا.ت : شب بخیر
کوک : پتو رو روش کشیدم سرشو نوازش کردم و رفتم تو اتاقم خوابیدم
پرش زمانی به ساعت ۳ صبح
ویو ا.ت
با صدای رعد و برق از خواب بلند شدم وای من فوبیا دارم باید برم پیش کوک
ویو کوک
دیدم ا.ت با ترس اومد پیشم
کوک : ا.ت چیشده (بانگرانی)
ا.ت : کوک من از رعد و برق میترسم (گریه)
کوک : نترس ا.ت بغلش کردم دیدم نفساش منظم شده براید بقلش کردم و گذاشتمش روی تخت و برگشتم توی اتاقم
پرش زمانی به صبح .........
وای چه کار کنم اگه بابام ازش خوشش نیاد چی ؟
پرش زمانی به آخر شب
رفتم توی اتاقم اتاقش تم سیاه سفید داشت(عکسشو میذارم) توی کمدش پر از لباس بود یه لباس خواب انتخاب کردم و رفتم روی تخت دراز کشیدم که در اتاقم زده شد کوک بود
کوک : چیزی نمیخوای همه چی مرتبه ؟
ا.ت : آره همه چی خوبه کوک اگه بابات منو قبول نکنه چی ؟
کوک : نترس عزیزم من مطمئنم که قبولت میکنه
ا.ت : امیدوارم ......
کوک : اگه چیزی نیاز داشتی یه من بگو اتاق من کنار اتاق توئه
ا.ت : باشه کوکی جونم
کوک : شبت بخیر
ا.ت : شب بخیر
کوک : پتو رو روش کشیدم سرشو نوازش کردم و رفتم تو اتاقم خوابیدم
پرش زمانی به ساعت ۳ صبح
ویو ا.ت
با صدای رعد و برق از خواب بلند شدم وای من فوبیا دارم باید برم پیش کوک
ویو کوک
دیدم ا.ت با ترس اومد پیشم
کوک : ا.ت چیشده (بانگرانی)
ا.ت : کوک من از رعد و برق میترسم (گریه)
کوک : نترس ا.ت بغلش کردم دیدم نفساش منظم شده براید بقلش کردم و گذاشتمش روی تخت و برگشتم توی اتاقم
پرش زمانی به صبح .........
۹.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.