𝑀𝑂𝑂𝑁 𝐿𝐼𝐺𝐻𝑇 𝑝𝑎𝑟𝑡①⑤
تهیونگ سوسیس و گاز میزنه
ا/ت=من میرم قهوه هارو بیارم
پا میشی که لیوان برداری
ته از پشت بغلت میکنه
دستش و رو بدنت میکشه
چشماش بنده بود و لبخند زده بود
دستاش داشت جاهای اشتباهی میرفت
(اهم اهم)
نفسای داغش به گوشات میخورد
ترسیده بودی
ناله های ریزی میزد
گوشت و لیس کوچیکی زد
خودشو بهت میمالید
ترست بیشتر شد
گردنت و بوسه های ریزی میزد
از ترس سره جات وایساده بودی و نمیدونستی چیکار کنی
ته=میشه ماله خودم بکنمت گرل؟
دستات از ترس میلرزدین
دستت و گرفت
یکاری کرد که بچرخی و تو چشماش نگاه کنی
لبات و لیس زد
ته=آه...
لبات و بوسیدت
وقتی میبوسیدت ناله میکرد
ته=توهم ناله کن بیبی گرل..و یادت نره..ددی میخوام صدام کنی...
گریه میکردی
ته=گریه نکن بیب...یکاری کن حالم خوب شه...فقط همین
دستش و رو کمرت میکشید
ته=افرین دختره خوبی باش
دستت و گرفت و بردت تو اتاق
خوابوندت رو تخت
در و قفل کرد
روت خیمه زد
ته=میشه برات یه بیبی بسازم!؟...بعد این ببی کوچولو باعث میشه ازدواج کنیم...مگه نه؟
دیگه نمیتونستی ته رو مثله قبل ببینی....اون عوض شده بود...اون کیوت و مهربون نبود
ته بولیزش و فقط در اورد خواست شلوراشم دربیاره که پاشدی از رو تخت رفتی سمته در
درباز کردی
ته=کجا؟...من حالم بده!...به خاطره لباسه تو اینجوری شدم!..
ا/ت=خفه شو تهیونگ باشه؟...من دوستتم!
ته گرفتت
ته=چرا نمیخوای بفهمی من دوستم نمیبینمت!..بزار این کار و امروز انجام بدیم
ا/ت=ساکت باش!
قشنگ ورمه رو شلوراش معلوم بود
توجهی نکردی و خودت و جمع و جور کردی و دمه در خونه وایسادی
ا/ت=نمیدونستم انتقدر بی جنبه ای!...منم عاشقت بودم!..ولی نمیخوام اینجوری عشقت و ثابت کنی!...
ته=اگه دوستم داری پس بیا انجامش بدیم!
ا/ت=من تهیونگه قبلی و دست داشتم!...کیوت و مهربون!...اونی که آزارش به هیچکی نمیرسید و حیا حالیش بود!
ته=من همونم!
ا/ت=نه!!!...تو اون نیستی!...کیم تهیونگ من اسباب بازیه تو نیستم که موقعه خوشحالیت یا ناراحتیت یا عصبانیتت باهاش بازی کنی تا اروم شی!..اگه منو میخوای بدستم بیار!..که با اینکارت کلا منو از فکرت بیرون کن!..ازت زیاد!
میری بیرون و درم محکم میبندی
ته بغض کرده بود
هم حسی که داشت اذیتش میکرد هم حرفات
عذاب وجدان داشت که میخواست باهاش همچین کاری کنه
گردنت و پوشونده بودی
چون دوتا کیس مارک برات گذاشه بود
ترسیده بودی و رفتی پیشه شوگا همه چیو بهش گفتی
چون به غیر از شوگا کسی و نداشتی که موضوع رو باهاش راحت در میون بزاری
شوگا بشدت عصبی بود
هیچکی نمیتونست آرومش کنه
#تهیونگ
نگای عکساتون میکرد
بغض کرده بود
اولین باری که بوسیده بودت یه عکس گرفته بود که نفهمیده بودی
گریه میکرد
قلبش درد میگرفت وقتی نمیتونه بدستت بیاره
ا/ت=من میرم قهوه هارو بیارم
پا میشی که لیوان برداری
ته از پشت بغلت میکنه
دستش و رو بدنت میکشه
چشماش بنده بود و لبخند زده بود
دستاش داشت جاهای اشتباهی میرفت
(اهم اهم)
نفسای داغش به گوشات میخورد
ترسیده بودی
ناله های ریزی میزد
گوشت و لیس کوچیکی زد
خودشو بهت میمالید
ترست بیشتر شد
گردنت و بوسه های ریزی میزد
از ترس سره جات وایساده بودی و نمیدونستی چیکار کنی
ته=میشه ماله خودم بکنمت گرل؟
دستات از ترس میلرزدین
دستت و گرفت
یکاری کرد که بچرخی و تو چشماش نگاه کنی
لبات و لیس زد
ته=آه...
لبات و بوسیدت
وقتی میبوسیدت ناله میکرد
ته=توهم ناله کن بیبی گرل..و یادت نره..ددی میخوام صدام کنی...
گریه میکردی
ته=گریه نکن بیب...یکاری کن حالم خوب شه...فقط همین
دستش و رو کمرت میکشید
ته=افرین دختره خوبی باش
دستت و گرفت و بردت تو اتاق
خوابوندت رو تخت
در و قفل کرد
روت خیمه زد
ته=میشه برات یه بیبی بسازم!؟...بعد این ببی کوچولو باعث میشه ازدواج کنیم...مگه نه؟
دیگه نمیتونستی ته رو مثله قبل ببینی....اون عوض شده بود...اون کیوت و مهربون نبود
ته بولیزش و فقط در اورد خواست شلوراشم دربیاره که پاشدی از رو تخت رفتی سمته در
درباز کردی
ته=کجا؟...من حالم بده!...به خاطره لباسه تو اینجوری شدم!..
ا/ت=خفه شو تهیونگ باشه؟...من دوستتم!
ته گرفتت
ته=چرا نمیخوای بفهمی من دوستم نمیبینمت!..بزار این کار و امروز انجام بدیم
ا/ت=ساکت باش!
قشنگ ورمه رو شلوراش معلوم بود
توجهی نکردی و خودت و جمع و جور کردی و دمه در خونه وایسادی
ا/ت=نمیدونستم انتقدر بی جنبه ای!...منم عاشقت بودم!..ولی نمیخوام اینجوری عشقت و ثابت کنی!...
ته=اگه دوستم داری پس بیا انجامش بدیم!
ا/ت=من تهیونگه قبلی و دست داشتم!...کیوت و مهربون!...اونی که آزارش به هیچکی نمیرسید و حیا حالیش بود!
ته=من همونم!
ا/ت=نه!!!...تو اون نیستی!...کیم تهیونگ من اسباب بازیه تو نیستم که موقعه خوشحالیت یا ناراحتیت یا عصبانیتت باهاش بازی کنی تا اروم شی!..اگه منو میخوای بدستم بیار!..که با اینکارت کلا منو از فکرت بیرون کن!..ازت زیاد!
میری بیرون و درم محکم میبندی
ته بغض کرده بود
هم حسی که داشت اذیتش میکرد هم حرفات
عذاب وجدان داشت که میخواست باهاش همچین کاری کنه
گردنت و پوشونده بودی
چون دوتا کیس مارک برات گذاشه بود
ترسیده بودی و رفتی پیشه شوگا همه چیو بهش گفتی
چون به غیر از شوگا کسی و نداشتی که موضوع رو باهاش راحت در میون بزاری
شوگا بشدت عصبی بود
هیچکی نمیتونست آرومش کنه
#تهیونگ
نگای عکساتون میکرد
بغض کرده بود
اولین باری که بوسیده بودت یه عکس گرفته بود که نفهمیده بودی
گریه میکرد
قلبش درد میگرفت وقتی نمیتونه بدستت بیاره
۳۲.۹k
۲۳ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.