بوی 🔮 پارت 37
بوی 🔮 پارت 37
الان میفهمم چقدر برای لیا سخته اون زودتر از هممون عاشق کوک شد چشم بسته بهش اعتماد کرد الان باید این صحنه هایی که حتی تصورشم نمیکرد کوک همچین کاری باهاش کنه رو ببینه اون طرف کلاس جک و لیا و اریک و الاو هیونجین داشتن باهم حرف میزدن
ا ت:اووووو میبینم خیلی زود صمیمی شدین
اریک:دوستاتم مثل خودتن، هم خوشکلن هم مهربون
جک:البته من تعجب میکنم که چرا دخترایی مثل شما دوست پسر ندارن مخصوصا لیا به این خوشکلی
جک و هیونجین صمیمی به نظر می رسیدن انگار از قبل همو میشناختن
هیونجین با صدای تقریبا بلند و با خنده گفت
هیونجین :البته تا مدت خیلی کمی اینطوری میمونه
جک:میبینم یه خبراییه
هیونجین :شاید
نگاهم رفت سمت کوک عصبی از کلاس رفت بیرون
این تازه اولشه کاری میکنم که تو و جیمین به غلط کردن بیفتید
اینو که گفتم یاد اون شب افتادم وقتی از بار اومدم بیرون و جیمین اومد دنبالم روی زانو هاش نشست و گریه میکرد و میگفت :ا ت غلط کردم ا ت توروخدا یه فرصت دیگه بهم بده ا ت
همش همینارو میگفت
با یاداوری اون صحنه حالم بدتر شد و یهو همه جا تاریک شد و
اریک ویو&
داشتیم با بچهها حرف می زدیم که ا ت یهو بیهوش شد سریع گرفتمش که نیفته رو زمین بعد براید استایل بغلش کردمو بردمش بیرون
جیمین ویو&
با تهونگ توی حیاط بودیم اینقدر از ا ت عصبی بودم که وقتی مین هو اومد توی مدرسه بفاکش دادم
تهونگ سرش توی گوشی بود دیدم کوک عصبی داره از پله ها میاد پایین اومد سمت ما
کوک:میری اونور
تهونگ سرش گرفت بالا و متعجب به کوک نگاه میکرد بعد یکم رفت اونور تر کوک نشست بینمون
کوک دیگه این روزا خیلی سگ اخلاقه
تهونگ :چیزی شده
کوک:میخواستی چیزی بشه مثلا لیا خانم و هیونجین باهم قرار بزارن
تهونگ :تو خودت از لیا جدا شدی میگفتی مین جه خوشگلتره (مین جه اون دختری که با کوکه)
کوک:اره هنوزم سر حرفم هستم اون خوشکلتره
تهونگ :پس ربطی نداره که لیا با کی قرار میزاره
کوک:حق نداره با ی پسر دیگه حرف بزنه چه برسه به قرار گذاشتن
تهونگ :اونوقت تو میتونی با مین جه رابطه داشته باشی اون نه
کوک:اون فرق داره
تهونگ :چه فرقی داره
یهو دیدم
الان میفهمم چقدر برای لیا سخته اون زودتر از هممون عاشق کوک شد چشم بسته بهش اعتماد کرد الان باید این صحنه هایی که حتی تصورشم نمیکرد کوک همچین کاری باهاش کنه رو ببینه اون طرف کلاس جک و لیا و اریک و الاو هیونجین داشتن باهم حرف میزدن
ا ت:اووووو میبینم خیلی زود صمیمی شدین
اریک:دوستاتم مثل خودتن، هم خوشکلن هم مهربون
جک:البته من تعجب میکنم که چرا دخترایی مثل شما دوست پسر ندارن مخصوصا لیا به این خوشکلی
جک و هیونجین صمیمی به نظر می رسیدن انگار از قبل همو میشناختن
هیونجین با صدای تقریبا بلند و با خنده گفت
هیونجین :البته تا مدت خیلی کمی اینطوری میمونه
جک:میبینم یه خبراییه
هیونجین :شاید
نگاهم رفت سمت کوک عصبی از کلاس رفت بیرون
این تازه اولشه کاری میکنم که تو و جیمین به غلط کردن بیفتید
اینو که گفتم یاد اون شب افتادم وقتی از بار اومدم بیرون و جیمین اومد دنبالم روی زانو هاش نشست و گریه میکرد و میگفت :ا ت غلط کردم ا ت توروخدا یه فرصت دیگه بهم بده ا ت
همش همینارو میگفت
با یاداوری اون صحنه حالم بدتر شد و یهو همه جا تاریک شد و
اریک ویو&
داشتیم با بچهها حرف می زدیم که ا ت یهو بیهوش شد سریع گرفتمش که نیفته رو زمین بعد براید استایل بغلش کردمو بردمش بیرون
جیمین ویو&
با تهونگ توی حیاط بودیم اینقدر از ا ت عصبی بودم که وقتی مین هو اومد توی مدرسه بفاکش دادم
تهونگ سرش توی گوشی بود دیدم کوک عصبی داره از پله ها میاد پایین اومد سمت ما
کوک:میری اونور
تهونگ سرش گرفت بالا و متعجب به کوک نگاه میکرد بعد یکم رفت اونور تر کوک نشست بینمون
کوک دیگه این روزا خیلی سگ اخلاقه
تهونگ :چیزی شده
کوک:میخواستی چیزی بشه مثلا لیا خانم و هیونجین باهم قرار بزارن
تهونگ :تو خودت از لیا جدا شدی میگفتی مین جه خوشگلتره (مین جه اون دختری که با کوکه)
کوک:اره هنوزم سر حرفم هستم اون خوشکلتره
تهونگ :پس ربطی نداره که لیا با کی قرار میزاره
کوک:حق نداره با ی پسر دیگه حرف بزنه چه برسه به قرار گذاشتن
تهونگ :اونوقت تو میتونی با مین جه رابطه داشته باشی اون نه
کوک:اون فرق داره
تهونگ :چه فرقی داره
یهو دیدم
۹.۸k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.