سلول عشق مافیا🖤
p4
- بله شمایی قربونت برم
+ او عزیزم به همین زودی عاشقم شدی میخوای قربونم بری😁
- هعییی خدااااا
در حال جروبحث بودیم که دیدم تهیونگ جلوی یه عمارت خیلی بزرگ و خفن وایساد
من غشششش این چه خر پوله 😃😃😃😃
+ چیه؟ چشات گرد شده؟
اینو گفت و از ماشین پیاده شد و وسایل منم برداشت بعد در ماشینو برام باز کرد ، من از خدا خواسته خیلی شیک و مجلسی پیاده شدم بعد جلوش دست به سینه وایسادم
- خب آقا پسر وسایل منو بده
+ نچ
- یعنی چی نچ بده دیگه
+ نمیخوام 😏
- عه وا مگه دست توعه
+ بله
دستمو بردم سمت اون دستش که کیفم دستش بود خواستم ازش بگیرم که دستشو برد بالا و گفت:
+ نه بابا چی فکر کردی نمیدم بهت
بعد به دربان اشاره کرد و دربان درو بستو ماشینشو برد و فقط من موندم و اون
- عههههه اصن من قهر بکنم؟
+ نشد دیگه
رومو کردم اونور و به سمت در حرکت کردم که یه دستی رو روی خودم حس کردم و بعد بله تهیونگ جان منو براید استایل بغل کرد و بردم سمت امارتش و بنده مث جوجه کوچیکا تو بغلش بودم و مثل بزی که جلو چشش علفشو میگیری تو شک
منو برد سمت در یه اتاق بعد در اتاقو با پاش باز کرد و منو انداخت روی تخت بعد وسایلمو گذاشت رو آینه و خودش اومد روی تخت نشست و نگاه کرد
+ خب عزیز دلم خوش گذشت؟ 😏
از شک در اومدم نگاش کردم
- نه
بعد سریع از رو تخت پریدم پایین و دویدم سمت کیفم اما با کمال تعجب هیچ کاری نکرد و نگام کرد
بعد گفت
- خب فعلا تو اتاقت بمون، زیر تخت برات اسباب بازی گذاشتم هر چی میخوای بردار و باهاش بازی کن
- عه راستی یادم میمونه که حتما بگم خدمتکارا برات شیشه شیر بیارن نینی چون بدون اون گریه میکنی
+ واتتت برو گمشو بابا بچه خودتییی
- 😏(پوز خند)
بعد پاشد و از اتاق رفت بیرون بعد یه صدای تق اومد و درو قفل کرد
- عه بی شخصیت چرا درو قفل میکنی گشنمهههه
اینو گفتم که یه فکری به سرم زد میخواستم یا گوشیم لوکیشن اینجا رو پیدا کنم بعد کلی چیز میز سفارش بدم و مجبورش کنم پولشو بده 😈
و خودم بشینم با خیال راحت بخورم
یس
در کیفمو باز کردم عه گوشیم کوووو حتما دست اون عوضیه خداااا
شروع کردم به فضولی کردن تو اتاق و ببین چی پیدا کردم......
برا پارت بعد 10 تا لایک و 10 تا کامنت و فالورا به 40 برسههه😃😅😁
#بی_تی_اس
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#تهیونگ
- بله شمایی قربونت برم
+ او عزیزم به همین زودی عاشقم شدی میخوای قربونم بری😁
- هعییی خدااااا
در حال جروبحث بودیم که دیدم تهیونگ جلوی یه عمارت خیلی بزرگ و خفن وایساد
من غشششش این چه خر پوله 😃😃😃😃
+ چیه؟ چشات گرد شده؟
اینو گفت و از ماشین پیاده شد و وسایل منم برداشت بعد در ماشینو برام باز کرد ، من از خدا خواسته خیلی شیک و مجلسی پیاده شدم بعد جلوش دست به سینه وایسادم
- خب آقا پسر وسایل منو بده
+ نچ
- یعنی چی نچ بده دیگه
+ نمیخوام 😏
- عه وا مگه دست توعه
+ بله
دستمو بردم سمت اون دستش که کیفم دستش بود خواستم ازش بگیرم که دستشو برد بالا و گفت:
+ نه بابا چی فکر کردی نمیدم بهت
بعد به دربان اشاره کرد و دربان درو بستو ماشینشو برد و فقط من موندم و اون
- عههههه اصن من قهر بکنم؟
+ نشد دیگه
رومو کردم اونور و به سمت در حرکت کردم که یه دستی رو روی خودم حس کردم و بعد بله تهیونگ جان منو براید استایل بغل کرد و بردم سمت امارتش و بنده مث جوجه کوچیکا تو بغلش بودم و مثل بزی که جلو چشش علفشو میگیری تو شک
منو برد سمت در یه اتاق بعد در اتاقو با پاش باز کرد و منو انداخت روی تخت بعد وسایلمو گذاشت رو آینه و خودش اومد روی تخت نشست و نگاه کرد
+ خب عزیز دلم خوش گذشت؟ 😏
از شک در اومدم نگاش کردم
- نه
بعد سریع از رو تخت پریدم پایین و دویدم سمت کیفم اما با کمال تعجب هیچ کاری نکرد و نگام کرد
بعد گفت
- خب فعلا تو اتاقت بمون، زیر تخت برات اسباب بازی گذاشتم هر چی میخوای بردار و باهاش بازی کن
- عه راستی یادم میمونه که حتما بگم خدمتکارا برات شیشه شیر بیارن نینی چون بدون اون گریه میکنی
+ واتتت برو گمشو بابا بچه خودتییی
- 😏(پوز خند)
بعد پاشد و از اتاق رفت بیرون بعد یه صدای تق اومد و درو قفل کرد
- عه بی شخصیت چرا درو قفل میکنی گشنمهههه
اینو گفتم که یه فکری به سرم زد میخواستم یا گوشیم لوکیشن اینجا رو پیدا کنم بعد کلی چیز میز سفارش بدم و مجبورش کنم پولشو بده 😈
و خودم بشینم با خیال راحت بخورم
یس
در کیفمو باز کردم عه گوشیم کوووو حتما دست اون عوضیه خداااا
شروع کردم به فضولی کردن تو اتاق و ببین چی پیدا کردم......
برا پارت بعد 10 تا لایک و 10 تا کامنت و فالورا به 40 برسههه😃😅😁
#بی_تی_اس
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#تهیونگ
۳.۷k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.