༺༽P①༼༻ ༺ཌ༈فیک عشق کوتاه ༈ད༻
ʚعشق کوتاهɞ💚
^پارت اول^
1000سال پیش پادشاهانی در کره جنوبی حکومت میکردن پادشاه و ملکه #کیم همراه پسر خود #کیم_تهیونگ در شرق و پادشاه و ملکه #لی با دختر خود #لی_ا.ت در غرب کشور حکومت میکردند همه چی خوب بود تا این ک شخصی ناشناس میان تو حکومت تلنگر انداخت و باعث جنگ میان دو حکومت شد جنگ 2 سال طول کشید تا این ک حکومتا تصمیم گرفتن برای صلح و پایان دادن ب این جنگ فرزنداشون با هم ازدواج کنن و پلی میانه دو حکومت تشکیل بدن:
~بابا ولی من نمی خوام با پسر خانواده کیم ازدواج کنم
٪ نمیشه مجبوری تازه این تصمیمیه که من گرفتم و تو حق نداری رو حرفم حرف بزنی(یکم داد)(و بعد رفت)
~ولی من نمی خوام (با بغض)
°ویو تهیونگ °
با اعصاب خراب از قصر زدم بیرون و ب طرف جنگل رفتم می خوای بدونی چرا... هه.. خب پدرو مادرم مجبورم کردن با دختر خانواده لی ازدواج کنم من حتی اونو تا حالا ندیدم تو همین فکرا ب سمت دریاچه وسط جنگل حرکت میکردم اونجا ی جای رویاییه ک هر وقت اعصاب ندارم میرم اونجا اسم دریاچه یاقوت سرخه چون توش پر ماهی های قرمزه و کنار دریاچه هم ی نیمکت چوبی قدیمی هس ک ویو خیلی خوبی دارع وقتی رسیدم اونجا نشستم رو نیمکت چوبی و ب دریاچه نگاه کردم و ب حرفای بابام فک میکردم ک بعد چن مین صدای گریه اومد گیج شدم و ب طرف صدا رفتم صدا از پشت ی درخت بزرگ بود رفتم اون ور درخت ک دیدم
^پارت اول^
1000سال پیش پادشاهانی در کره جنوبی حکومت میکردن پادشاه و ملکه #کیم همراه پسر خود #کیم_تهیونگ در شرق و پادشاه و ملکه #لی با دختر خود #لی_ا.ت در غرب کشور حکومت میکردند همه چی خوب بود تا این ک شخصی ناشناس میان تو حکومت تلنگر انداخت و باعث جنگ میان دو حکومت شد جنگ 2 سال طول کشید تا این ک حکومتا تصمیم گرفتن برای صلح و پایان دادن ب این جنگ فرزنداشون با هم ازدواج کنن و پلی میانه دو حکومت تشکیل بدن:
~بابا ولی من نمی خوام با پسر خانواده کیم ازدواج کنم
٪ نمیشه مجبوری تازه این تصمیمیه که من گرفتم و تو حق نداری رو حرفم حرف بزنی(یکم داد)(و بعد رفت)
~ولی من نمی خوام (با بغض)
°ویو تهیونگ °
با اعصاب خراب از قصر زدم بیرون و ب طرف جنگل رفتم می خوای بدونی چرا... هه.. خب پدرو مادرم مجبورم کردن با دختر خانواده لی ازدواج کنم من حتی اونو تا حالا ندیدم تو همین فکرا ب سمت دریاچه وسط جنگل حرکت میکردم اونجا ی جای رویاییه ک هر وقت اعصاب ندارم میرم اونجا اسم دریاچه یاقوت سرخه چون توش پر ماهی های قرمزه و کنار دریاچه هم ی نیمکت چوبی قدیمی هس ک ویو خیلی خوبی دارع وقتی رسیدم اونجا نشستم رو نیمکت چوبی و ب دریاچه نگاه کردم و ب حرفای بابام فک میکردم ک بعد چن مین صدای گریه اومد گیج شدم و ب طرف صدا رفتم صدا از پشت ی درخت بزرگ بود رفتم اون ور درخت ک دیدم
۴.۳k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.