پدر خوانده پارت 37
تهیونگ نفسش رو بیرون داد و ماجرا رو برای جین تعریف کرد جین کمی به تهیونگ نگاه کرد و بعد زد زیر خنده تهیونگ چشم قره ای به پسرعموی لوداش رفت و دوباره به پرونده روبه روش چشم دوخت جین شونه بالا انداخت "ولش کن هسوک که قریبه نیست" جین نیش خندی زد و دوباره لب پرچید "حلا چطوری انقدر با دلو جرئت شدی که میخواستی این دختر رو به ف... بدی" کلمه دختر رو جوری گفت که تهیونگ تیز سرشو بلند کرد و به جین نگاه کرد جین نگاهش کرد "چیه خجالت اوره نه. حتا لفضش هم زنندس جین پاکت سیگارشو از جیبش در اورد روشنش کرد یه پک عمیق کشید اره حتا لفضشم زنندس" تهیونگ نگاه کجی به جین انداخت "راجب من چی فکر کردی هیونگ چشم لا پای هر دختریه که ازم رد میشه جین که با تمسخر نگاش میکرد و تهیونگ این نگاه ها براش ازار میرسوند ادامه داد" جین اون کانیاست کیم کانیا اون هرکسی نیست و نخواهد بود منم جز اون قرار نیست با هیچ کسی باشم این حس رو فقط به کانیا دارم و مطمئن باش با هیچ دختر جز اون قرار نیست بخوابم یا باشم! تو حتا اگر هم استریت باشی تا از یه دختری خوشت نیاد نمیتونی بهاش بخوابی. البته اینا برای تویی که هرشب با دخترای مختلف میگردی و میخابی زیاد قابل قیاس نیست " تهیونگ سکوت جین رو دید موبایلش رو برداشت "باید بخاطر اومدنت جشن بگیریم خیلی وقته باهم نرفتیم کلاب"بار" جین به تهیونگ نگاه کرد "اوکی حالا بحث عوض شد ولی اره به یه مهمونی پر از در و داف نیاز دارم" تهیونگ چرخی به چشماش داد " ببین من الان دیگه یه ایدولم و نمیتونم مثل دوران جهالتم بیام و بهات دختر بلند کنم یا برم کلاب سر دخترای اونجا شرط ببندم و صبح بیدار شدم ببینم تختم نیست " جین سیگارش رو روی میز فشرد"انقدر دوران جهالتت رو خوب یادته😂" تهیونگ یه قلب اب خورد "همشونو یادمه" تهیونگ صفحه گوشیش رو روشن کرد و عکس بکراند دختر 15ساله رو نگاه کرد اهی کشید اون دوتا گوی مشکی معصوم دیگه خیلی سرکش شده بودن با لبخند به لبای صورتی دختر بکگراند نگاه کرد و گفت "چطوری انقدر خوب بزرگ شدی بانی کوچولوم" ☆☆☆
تغریبا چهار ساعتی از تماس تهیونگ میگذشت و حالا جیمین و کانیا حاضر بودن که به کلاب رزو شده برن
تغریبا چهار ساعتی از تماس تهیونگ میگذشت و حالا جیمین و کانیا حاضر بودن که به کلاب رزو شده برن
۹.۲k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.