پارت ۱۲
«قضاوت نکن» "don't judge"
____________________________
«رزی»
رزی- خوب بخوابی عسلم..:)
اولین باره الستور پیش من خوابش میگیره.
اکلیلی شدم حقیقتش.
فقط خدا میدونه من چقد این شیطان شبیه به توت فرنگی رو دوست دارررم...«از لحاظ دوستانه»
دستمو میزارم بین گوشاش.
چطوری اینقدر موهاش نرمه..
«لوسیفر»
میریم تو. «همون جایی که الستور جا رزرو کرده بود»
واو چقد جذابه اینجا.
میرم سمت دفتر صاحب رستورانش.
بدون اینکه نه من حرفی بزنم نه اون اول تعظیم کرد و بعد برگه رو ازم گرفت.
صاحب- بیاید من راهنماییتون میکنم.
از پله ها میریم بالا ، تقریبا پنج طبقس یا شایدم بیشتر.
آنجل- واو مای گاد..
هاسک- زیادی خفنه.
-چارلی که ذوق کرده وگی هم از ذوق چارلی ذوق کرده-
(نویسنده- برا همین صاحب رستورانه راهنماییشون کرد چون اینجایی که الستور توی رستوران رزرو کرده خیلی مخصوصه و اینا اولین کسایی هستن که با اون همه هزینه اینجا رو رزرو کردن،البته الستور رزرو کرده)
«رسیدن به طبقه آخر رستوران»
صاحب- بفرمایید.
- ممنون.
نیفتی- واو اینجا خیلی تمیزهه اولین باره جایی رو میبینم که حتی یه ذره کثیفی هم نداره.
صاحب- خب بزارید براتون توضیح بدم اینجا هر نوع امکاناتی داره، از استیچ بگیر تا نوشیدنی های گرون قیمت حال پذیرایی کوچیک و یه قفسه بزرگ کتاب بازی های ویدیویی پلی استیشن وووو... اینجا هر چیز که بخواید پیدا میشه و اگه چیزی کم بود فقط کافیه اون پریز کوچولوی روی دیوارو فشار بدید.
لوسیفر- بله بله ممنون.
صاحب-خب من وقتتونو نمیگیرم،خوش باشید.
(صاحب رستوران میره)
بشکن میزنم.
- خب خب حملههههه!!
همه باهم: حملههههه
هر کدوم میرن سمت یه چیز.
(نویسنده:والا من خودم به اینا حسودیم شد چه برسه به شما 😔 و یه چیزی الستور عمدا نیومده اینجا رو رزرو کنه اتفاقی برای چند نفر شده و الستورم برا اینکه پولشو پس نمیدن گفته برن ، چون تایم رزروشم داشته تموم میشده اینم گفته حروم نشه 👍🏻)
«رزی»
«دو ساعت بعد»
الستور آروم چشماشو باز میکنه و یه خمیازه کوچیک میکشه.
اکلیلییییی..
- سلام سلام
الستور- عاو سلام..رزی تو هنوز تو این حالت موندی.؟
- خب میشه گفت آره.
الستور- شت..
- نگران نباش اذیت نشدم.
الستور- جدی؟
- آره خبب،خیلی خسته به نظر میمومدی.
الستور- اوهوم..
دستم بین گوشاش میچرخه.
گوشاشو خم میکنه و تو هر دقیقه یکی در میان تکونشون میده.
بازم اکلیلی.
- میخوای بازم بخوابی؟
الستور- نه همینقدر کافی بود فلن..
- باشه. لبخند ملایم میزنم.
الستور پا میشه و میشینه رو کاناپه.
دستشو میزاره رو پیشونیش.
- سردرد؟
الستور- نه.
- هوم.
نزدیکش میشم و دستمو میزارم رو پیشونیش.
- چرا اینقدر داغی پسر؟
الستور- من؟
- خودت حسش نمیکنی؟
الستور- نه.
________________________________
پایان پارت دوازده.
پارت سیزده؟
____________________________
«رزی»
رزی- خوب بخوابی عسلم..:)
اولین باره الستور پیش من خوابش میگیره.
اکلیلی شدم حقیقتش.
فقط خدا میدونه من چقد این شیطان شبیه به توت فرنگی رو دوست دارررم...«از لحاظ دوستانه»
دستمو میزارم بین گوشاش.
چطوری اینقدر موهاش نرمه..
«لوسیفر»
میریم تو. «همون جایی که الستور جا رزرو کرده بود»
واو چقد جذابه اینجا.
میرم سمت دفتر صاحب رستورانش.
بدون اینکه نه من حرفی بزنم نه اون اول تعظیم کرد و بعد برگه رو ازم گرفت.
صاحب- بیاید من راهنماییتون میکنم.
از پله ها میریم بالا ، تقریبا پنج طبقس یا شایدم بیشتر.
آنجل- واو مای گاد..
هاسک- زیادی خفنه.
-چارلی که ذوق کرده وگی هم از ذوق چارلی ذوق کرده-
(نویسنده- برا همین صاحب رستورانه راهنماییشون کرد چون اینجایی که الستور توی رستوران رزرو کرده خیلی مخصوصه و اینا اولین کسایی هستن که با اون همه هزینه اینجا رو رزرو کردن،البته الستور رزرو کرده)
«رسیدن به طبقه آخر رستوران»
صاحب- بفرمایید.
- ممنون.
نیفتی- واو اینجا خیلی تمیزهه اولین باره جایی رو میبینم که حتی یه ذره کثیفی هم نداره.
صاحب- خب بزارید براتون توضیح بدم اینجا هر نوع امکاناتی داره، از استیچ بگیر تا نوشیدنی های گرون قیمت حال پذیرایی کوچیک و یه قفسه بزرگ کتاب بازی های ویدیویی پلی استیشن وووو... اینجا هر چیز که بخواید پیدا میشه و اگه چیزی کم بود فقط کافیه اون پریز کوچولوی روی دیوارو فشار بدید.
لوسیفر- بله بله ممنون.
صاحب-خب من وقتتونو نمیگیرم،خوش باشید.
(صاحب رستوران میره)
بشکن میزنم.
- خب خب حملههههه!!
همه باهم: حملههههه
هر کدوم میرن سمت یه چیز.
(نویسنده:والا من خودم به اینا حسودیم شد چه برسه به شما 😔 و یه چیزی الستور عمدا نیومده اینجا رو رزرو کنه اتفاقی برای چند نفر شده و الستورم برا اینکه پولشو پس نمیدن گفته برن ، چون تایم رزروشم داشته تموم میشده اینم گفته حروم نشه 👍🏻)
«رزی»
«دو ساعت بعد»
الستور آروم چشماشو باز میکنه و یه خمیازه کوچیک میکشه.
اکلیلییییی..
- سلام سلام
الستور- عاو سلام..رزی تو هنوز تو این حالت موندی.؟
- خب میشه گفت آره.
الستور- شت..
- نگران نباش اذیت نشدم.
الستور- جدی؟
- آره خبب،خیلی خسته به نظر میمومدی.
الستور- اوهوم..
دستم بین گوشاش میچرخه.
گوشاشو خم میکنه و تو هر دقیقه یکی در میان تکونشون میده.
بازم اکلیلی.
- میخوای بازم بخوابی؟
الستور- نه همینقدر کافی بود فلن..
- باشه. لبخند ملایم میزنم.
الستور پا میشه و میشینه رو کاناپه.
دستشو میزاره رو پیشونیش.
- سردرد؟
الستور- نه.
- هوم.
نزدیکش میشم و دستمو میزارم رو پیشونیش.
- چرا اینقدر داغی پسر؟
الستور- من؟
- خودت حسش نمیکنی؟
الستور- نه.
________________________________
پایان پارت دوازده.
پارت سیزده؟
۳.۰k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.