مو نارنجی من
هر بار که سعی میکردم سر صحبت رو باز کنم پسم میزد دیگه آخر سر تصمیم گرفتم بیخیالش بشم
_تو یه احمقی
+چ... چییییییی(داد)
_گفتم تو یه ا ح م قی
+پسره ی رو مخخخخخخ
_فکر کردی نمیفهمم میخوای بهم نزدیک بشی حالا بهم بگو برای چی نتونستم جوابی بدم پس فقط سریع از کنارش بلند شدم و رفتم گوشه بار
☆ویو چویا ☆
تازه از یه ماموریت برگشته بودم رفتم سمت بار مورد علاقم تا استراحت کنم که چشمم به دختر فوق العاده زیبایی افتاد اما خوب اهمیتی بهش ندادم بعد دیدم چند دقیقه بهم زل زده دیگه داشتم فکر میکردم دیوونهای چیزیه که بالاخره از خماری درش آوردم وقتی بهش گفتم فکر کردی نمیفهمم میخوای بهم نزدیک بشی سکوت کرد و رفت گوشه بار چه دختر عجیب و غریبی بود اصلاً ولش کن حتی ارزش فکر کردن هم نداره
☆ویو ا. ت☆
نزدیک شدن به اون پسره احمق اصلاً جواب نمیده باید یه راه دیگه برای اثبات مدارک پیدا کنم تو همین افکار بودم که یه مرد میانسال مست رو جلو روم دیدم و مدام داشت هذیون میگفت بعد تلاش کرد بهم دست بزنه حقیقتش از متجاوزا بیزارم پس محبتم رو فعال کردم و اژدهای دریا رو احضار کردم تا ازم محافظت کنه اژدهای دریا نزدیک مرد شد و گفت به چه جرعت به بانوی من نزدیک میشی و بهش حمله کرد و اون مرد تشنج کرد حواسم نبود توی یه جای شلوغیم و وقتی دور و برم نگاه کردم دیدم کلی آدم از سر و صدا اطرافم جمع شدن به خاطر همین اژدهای دریا رو برگردوندم بعد از چند دقیقه مردم بالاخره از دور و برم رفتن و به کارشون رسیدگی کردن منم در حال لذت بردن از رقص افراد بودم که متوجه شدم اون به من زل زده یه مدت خودم هم نگاهش کردم بعد سریع روش برگردوند منم روم برگردوندم ما حس میکردم هنوز زیر چشمی داره بهم نگاه میکنه ممکنه یعنی بهم مشکوک شده
☆و
_تو یه احمقی
+چ... چییییییی(داد)
_گفتم تو یه ا ح م قی
+پسره ی رو مخخخخخخ
_فکر کردی نمیفهمم میخوای بهم نزدیک بشی حالا بهم بگو برای چی نتونستم جوابی بدم پس فقط سریع از کنارش بلند شدم و رفتم گوشه بار
☆ویو چویا ☆
تازه از یه ماموریت برگشته بودم رفتم سمت بار مورد علاقم تا استراحت کنم که چشمم به دختر فوق العاده زیبایی افتاد اما خوب اهمیتی بهش ندادم بعد دیدم چند دقیقه بهم زل زده دیگه داشتم فکر میکردم دیوونهای چیزیه که بالاخره از خماری درش آوردم وقتی بهش گفتم فکر کردی نمیفهمم میخوای بهم نزدیک بشی سکوت کرد و رفت گوشه بار چه دختر عجیب و غریبی بود اصلاً ولش کن حتی ارزش فکر کردن هم نداره
☆ویو ا. ت☆
نزدیک شدن به اون پسره احمق اصلاً جواب نمیده باید یه راه دیگه برای اثبات مدارک پیدا کنم تو همین افکار بودم که یه مرد میانسال مست رو جلو روم دیدم و مدام داشت هذیون میگفت بعد تلاش کرد بهم دست بزنه حقیقتش از متجاوزا بیزارم پس محبتم رو فعال کردم و اژدهای دریا رو احضار کردم تا ازم محافظت کنه اژدهای دریا نزدیک مرد شد و گفت به چه جرعت به بانوی من نزدیک میشی و بهش حمله کرد و اون مرد تشنج کرد حواسم نبود توی یه جای شلوغیم و وقتی دور و برم نگاه کردم دیدم کلی آدم از سر و صدا اطرافم جمع شدن به خاطر همین اژدهای دریا رو برگردوندم بعد از چند دقیقه مردم بالاخره از دور و برم رفتن و به کارشون رسیدگی کردن منم در حال لذت بردن از رقص افراد بودم که متوجه شدم اون به من زل زده یه مدت خودم هم نگاهش کردم بعد سریع روش برگردوند منم روم برگردوندم ما حس میکردم هنوز زیر چشمی داره بهم نگاه میکنه ممکنه یعنی بهم مشکوک شده
☆و
۱.۲k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.