ادامه چند پارتی ته
( قدیم زمان ها تهیونگ و هانا دوست اجتماعی بودن و اون موقع هانا به تهیونگ پیشنهاد داده بود اما تهیونگ رد کرده بود ( پیشنهاد رابطه))
علامت ها
هانا ( ا.ت) +
تهیونگ _
+ من واقعا تهیونگ را درک نمیکنم این رفتار هاش چیه چقدر باید تحمل کنم اون کسی که میگفت عشقم بیبی ، خوشگلم جونم هم بهت میدم اون تهیونگی که من میشناسم نیس اون نیس من باید تکلیفم را در این خونه مشخص کنم
+ هه از دیروز که نیامده خونه کجا میتونه باشه
صدای باز شدن در ٫٫٫٫
تهیونگ ظاهر میشه
+ بلاخره جناب تشریف آوردن ( با صدای بلند )
_ ...
+ تهیونگ تو چت شده ؟
_ ....
+ چرا جوابم را نمیدی ؟ معنی این کارا چیه ؟ تهیونگگگگگ
_ با منی؟
+ نه با عمت کسی دیگه ای بجز تو اینجاست
_ الان حوصله ی تو را ندارم
تهیونگ در حال رفتن اتاقش از پله ها و هانا پشت سرش
+ تو حالت خوبه ؟ یعنی چه که حوصله ی منو نداری تهیونگگ ؟ ( صدای نسبتاً بلند)
_ راحتم بزار و آمدم نمیخوام ببینمت چی میخوای از جونم چی ها ؟
ببین ازت خسته شدم قبول دارم قبلنا به هر دوتامون خوش میگذشت اما دیگه اون حس را نسبت به تو ندارم راحتم بزار ازت خسته شدم خستههه نمیفهمی ؟
تو فقط یک زیر خوابی بودی برام
نمیخوام صدای گریه ات را بشنوم ؟ گمشو بیرون از خونممممم ( صداییی بلنددد)
ویو هانا
با شنیدن این حرف ها قلبم تیکه تیکه میشد خیلی ناراحتم کرده بود اما باز با تمام جرعتم گفتم
+ باشه کیم تهیونگ میریم اوکی میریم
ویو از پله ها آمدم پایین و اون کیم از اون بالا داشت نگاهم میکرد رفتم جلو در ورودی تا میخواستم درو باز کنم گفت
_ سویچ ماشین بزار البته تو چیزی نداشتی که
ویو هانا سویچ ماشین گذاشتم
+ آها راستی اینم سویچ خونه اینم کیفی که برام خریدی و این گوشی و سرویس طلا هات (گردنبد را از گردنم درآوردم گوشواره هام را از گوشم و انگشتر رو از انگشتم در آوردم گذاشتم روی میز ) اینم کارت های بانکی و این پالتو هم تو خریدی بیا اینم از این این لباس ها تو خریدی اینم از این تو تنم فقط یک تیشرت نازک و شلوار نیم بکم بود
_ هی هی چیزی یادت نرفته ( اشاره به کفش ها )
+ سریع کفشم را درآوردم و انداختم اونور و با بغض نگاهش میکردم توی این هوای سرد زمستانی چطور باید اجازه بده که این طور تو خیابان ها باشم این جا جای برای رفتن نداشتم
و درو با کردم که یهو....
ادامه دارد ....
امید وارم خوشتون بیاد 🖤
علامت ها
هانا ( ا.ت) +
تهیونگ _
+ من واقعا تهیونگ را درک نمیکنم این رفتار هاش چیه چقدر باید تحمل کنم اون کسی که میگفت عشقم بیبی ، خوشگلم جونم هم بهت میدم اون تهیونگی که من میشناسم نیس اون نیس من باید تکلیفم را در این خونه مشخص کنم
+ هه از دیروز که نیامده خونه کجا میتونه باشه
صدای باز شدن در ٫٫٫٫
تهیونگ ظاهر میشه
+ بلاخره جناب تشریف آوردن ( با صدای بلند )
_ ...
+ تهیونگ تو چت شده ؟
_ ....
+ چرا جوابم را نمیدی ؟ معنی این کارا چیه ؟ تهیونگگگگگ
_ با منی؟
+ نه با عمت کسی دیگه ای بجز تو اینجاست
_ الان حوصله ی تو را ندارم
تهیونگ در حال رفتن اتاقش از پله ها و هانا پشت سرش
+ تو حالت خوبه ؟ یعنی چه که حوصله ی منو نداری تهیونگگ ؟ ( صدای نسبتاً بلند)
_ راحتم بزار و آمدم نمیخوام ببینمت چی میخوای از جونم چی ها ؟
ببین ازت خسته شدم قبول دارم قبلنا به هر دوتامون خوش میگذشت اما دیگه اون حس را نسبت به تو ندارم راحتم بزار ازت خسته شدم خستههه نمیفهمی ؟
تو فقط یک زیر خوابی بودی برام
نمیخوام صدای گریه ات را بشنوم ؟ گمشو بیرون از خونممممم ( صداییی بلنددد)
ویو هانا
با شنیدن این حرف ها قلبم تیکه تیکه میشد خیلی ناراحتم کرده بود اما باز با تمام جرعتم گفتم
+ باشه کیم تهیونگ میریم اوکی میریم
ویو از پله ها آمدم پایین و اون کیم از اون بالا داشت نگاهم میکرد رفتم جلو در ورودی تا میخواستم درو باز کنم گفت
_ سویچ ماشین بزار البته تو چیزی نداشتی که
ویو هانا سویچ ماشین گذاشتم
+ آها راستی اینم سویچ خونه اینم کیفی که برام خریدی و این گوشی و سرویس طلا هات (گردنبد را از گردنم درآوردم گوشواره هام را از گوشم و انگشتر رو از انگشتم در آوردم گذاشتم روی میز ) اینم کارت های بانکی و این پالتو هم تو خریدی بیا اینم از این این لباس ها تو خریدی اینم از این تو تنم فقط یک تیشرت نازک و شلوار نیم بکم بود
_ هی هی چیزی یادت نرفته ( اشاره به کفش ها )
+ سریع کفشم را درآوردم و انداختم اونور و با بغض نگاهش میکردم توی این هوای سرد زمستانی چطور باید اجازه بده که این طور تو خیابان ها باشم این جا جای برای رفتن نداشتم
و درو با کردم که یهو....
ادامه دارد ....
امید وارم خوشتون بیاد 🖤
۹۷۷
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.