تک پارتی (وقتی مسته و.......)
#تک_پارتی
#فلیکس
#استری_کیدز
+ وای خدا چرا نمیاد؟
به ساعت نگاهی انداختی که ۲ شب رو نشون میاد و این باعث می شد بیشتر نگرانش بشی .
دور خونه راه میرفتی و ناخونات رو میجویدی که بلکه شاید با این کار استرستو کم کنی و به خودت امید بدی که شاید کارش طول کشیده که تا الان نیومده ولی با دوباره نگاه کردم به ساعت بازم همون استرس به سراغت میومد.
نیم ساعتی توی همین وضعیت سر کردی که یک دفعه با شنیدن صدای در سریع سرتو به سمتش چرخوندی.
بلاخره فلیکس اومده بود ولی با این تفاوت که دستش یک بطری سوجو بود و تلو تلو راه میرفت
_ آه......بیبی......
با دیدن این وضعیتش بدجوری داغ کردی و عصبی شدی
+ هی......تو منو مسخره داری؟
+ من اینجا دارم از نگرانی میمیرم بعدش تو رفتی مست کردی ؟
به سمتت میاد و خودشو توی بغلت میندازه
_ آه........د....دل.....م........برات.....تنگ.....ش...شده بود
از تو بغلت درش میاری و به سمت مبل میبریش
+ نگاه کن چقدر مست کرده......
آروم همینطور که دستاشو گرفته بودی روی مبل میشونیش
+ همین جا باش.....من میرم یکم برات آب بیارم.....
میخواستی بری که با کشیده شدن دستت توسط فلیکس توی بغلش افتادی
+ د....داری چی کار میکنی...
با صدای آروم و مست لب زد :
_ د......دلم.....ب.....برای.....ا.ت......تنگ....ش....شده
با تعجب همینطور که توی بغلش بودی بهش نگاه میکنی
+ چرا اینقدر مست کردی؟هوم؟
لبخندی میزنه
_ چ......چون.......
حرفش رو نیمه کاله ول میکنه که تو هم عصبی میشی
+ چون چی ؟
چشماش توی خماری بود و کاملاً مشخص بود که چقدر مسته
_ ی......یادم......ن...نمیاد
کلافه دستی به موهات میکشی که خندش میگیره و جاشو باهات عوض میکنه و الان به جای اینکه تو توی بغلش مچاله بشی اون خودشو توی بغلت جا داده بود
_م......میزاری......ی....یکم.....ت....توی.....ب.....بغل.....بغلت....باشم؟
لبخندی می زنی و موهاش رو نوازش میکنی
+ اوهوم.......
_ ر.....راستی
نگاه تو به چشمای خمارش میدی
_م......میشه.....به چ....چان....هیونگ....چ...چیزی....نگی؟
با این حرفش خندت میگیره و لپاش رو میکشی
+ باشه باشه نمیگم
اونم لبخندی بهت میزنه و دوباره سرشو توی قفسه سینت فرو میبره و چشماشو روی هم میزاره.....تو هم توی همون حالت تا میتونستی نوازشش میکنی و همینطور که توی بغلت بود....تو هم به خواب میری
#فلیکس
#استری_کیدز
+ وای خدا چرا نمیاد؟
به ساعت نگاهی انداختی که ۲ شب رو نشون میاد و این باعث می شد بیشتر نگرانش بشی .
دور خونه راه میرفتی و ناخونات رو میجویدی که بلکه شاید با این کار استرستو کم کنی و به خودت امید بدی که شاید کارش طول کشیده که تا الان نیومده ولی با دوباره نگاه کردم به ساعت بازم همون استرس به سراغت میومد.
نیم ساعتی توی همین وضعیت سر کردی که یک دفعه با شنیدن صدای در سریع سرتو به سمتش چرخوندی.
بلاخره فلیکس اومده بود ولی با این تفاوت که دستش یک بطری سوجو بود و تلو تلو راه میرفت
_ آه......بیبی......
با دیدن این وضعیتش بدجوری داغ کردی و عصبی شدی
+ هی......تو منو مسخره داری؟
+ من اینجا دارم از نگرانی میمیرم بعدش تو رفتی مست کردی ؟
به سمتت میاد و خودشو توی بغلت میندازه
_ آه........د....دل.....م........برات.....تنگ.....ش...شده بود
از تو بغلت درش میاری و به سمت مبل میبریش
+ نگاه کن چقدر مست کرده......
آروم همینطور که دستاشو گرفته بودی روی مبل میشونیش
+ همین جا باش.....من میرم یکم برات آب بیارم.....
میخواستی بری که با کشیده شدن دستت توسط فلیکس توی بغلش افتادی
+ د....داری چی کار میکنی...
با صدای آروم و مست لب زد :
_ د......دلم.....ب.....برای.....ا.ت......تنگ....ش....شده
با تعجب همینطور که توی بغلش بودی بهش نگاه میکنی
+ چرا اینقدر مست کردی؟هوم؟
لبخندی میزنه
_ چ......چون.......
حرفش رو نیمه کاله ول میکنه که تو هم عصبی میشی
+ چون چی ؟
چشماش توی خماری بود و کاملاً مشخص بود که چقدر مسته
_ ی......یادم......ن...نمیاد
کلافه دستی به موهات میکشی که خندش میگیره و جاشو باهات عوض میکنه و الان به جای اینکه تو توی بغلش مچاله بشی اون خودشو توی بغلت جا داده بود
_م......میزاری......ی....یکم.....ت....توی.....ب.....بغل.....بغلت....باشم؟
لبخندی می زنی و موهاش رو نوازش میکنی
+ اوهوم.......
_ ر.....راستی
نگاه تو به چشمای خمارش میدی
_م......میشه.....به چ....چان....هیونگ....چ...چیزی....نگی؟
با این حرفش خندت میگیره و لپاش رو میکشی
+ باشه باشه نمیگم
اونم لبخندی بهت میزنه و دوباره سرشو توی قفسه سینت فرو میبره و چشماشو روی هم میزاره.....تو هم توی همون حالت تا میتونستی نوازشش میکنی و همینطور که توی بغلت بود....تو هم به خواب میری
۲۱.۹k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.