فیک مدرسه ی من
فیک مدرسه ی من
پارت ۹
ویو یونگی
صدای صدای هق هق یه نفر بود رفتم جلو تر دیدم ات روی زمین نشسته داره گریه میکنه با دو رفتم پیشش اسمشو صدا زدم
یونگی:ااتت(بلند)
ات:یون هق یونگی
یونگی:رفتم سمتش بغلش کردم
یونگی:آخه چرا حواست نبود ....باید دنبال من میومدی....از این به بعد حواست بیشتر باشه
ات:با...باشه
یونگی:دیگه گربه نکن امروز نمیخواد بمونی توی مدرسه بیا بریم خونه
ات:بر..بریم
ویو ات
نشستم یه گوشه داشتم گریه میکردم که صدای یه نفر اومد که اسممو صدا زد برگشتم دیدم یونگی بود سریع اومد منو بغل کرد وقتی توی بغلش بودم احساس خوبه داشتم حس میکردم دیگه همچی
تموم شد
همینطوری توی بغلش بودم که ازم
جدا شد و برآید استایل بغلم کرد
و از رفت پایین یخورده خوابم میومد برای همین سرم رو گذاشتم روی سینش و خوابم برد
ویو لیا
داستم دنبال ات میگشتم از پنجره چشمم خورد به یونگی که ات توی بغلش بود و توی حیاط بود داشت به سمت ماشین میرفت با دو رفتم پایین اسمشو صدا زدم
که وایساد
لیا:یونگی(بلند)
برگشت سمتم
لیا:داری کجا می..میبریش(نفس نفس)
یونگی:میبرمش خونه خوابیده
امروز هم بهتره نوی مدرسه نمونه منم میخوام برم خونه تو هم بیا باید بریم خونه
لیا:باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم راننده حرکت کرد صورتم سمت پنجره بود داشتم به بیرون نگاه میکردم برگشتم سمت.....
پارت ۹
ویو یونگی
صدای صدای هق هق یه نفر بود رفتم جلو تر دیدم ات روی زمین نشسته داره گریه میکنه با دو رفتم پیشش اسمشو صدا زدم
یونگی:ااتت(بلند)
ات:یون هق یونگی
یونگی:رفتم سمتش بغلش کردم
یونگی:آخه چرا حواست نبود ....باید دنبال من میومدی....از این به بعد حواست بیشتر باشه
ات:با...باشه
یونگی:دیگه گربه نکن امروز نمیخواد بمونی توی مدرسه بیا بریم خونه
ات:بر..بریم
ویو ات
نشستم یه گوشه داشتم گریه میکردم که صدای یه نفر اومد که اسممو صدا زد برگشتم دیدم یونگی بود سریع اومد منو بغل کرد وقتی توی بغلش بودم احساس خوبه داشتم حس میکردم دیگه همچی
تموم شد
همینطوری توی بغلش بودم که ازم
جدا شد و برآید استایل بغلم کرد
و از رفت پایین یخورده خوابم میومد برای همین سرم رو گذاشتم روی سینش و خوابم برد
ویو لیا
داستم دنبال ات میگشتم از پنجره چشمم خورد به یونگی که ات توی بغلش بود و توی حیاط بود داشت به سمت ماشین میرفت با دو رفتم پایین اسمشو صدا زدم
که وایساد
لیا:یونگی(بلند)
برگشت سمتم
لیا:داری کجا می..میبریش(نفس نفس)
یونگی:میبرمش خونه خوابیده
امروز هم بهتره نوی مدرسه نمونه منم میخوام برم خونه تو هم بیا باید بریم خونه
لیا:باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم راننده حرکت کرد صورتم سمت پنجره بود داشتم به بیرون نگاه میکردم برگشتم سمت.....
۹.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.