چندپارتی
مرد من
(*فلش بک. دیشب*)
تازه از باشگاه برگشته بودی و در رو باز کردی. حدوده ساعت ۷ شب بود.
و با جونگکوکی مواجه شدی که روی صندلی نشسته و در همون حالت یه لیوان بزرگ ویسکی دستش و یه شیشه شراب قرمز روی نیزه که همین باعث اخم بزرگی روی صورتت شد.
+: آقای جئون؟ طبق اون چیزی که یادم میاد بهم قول داده بودید که دیگه ویسکی نخورید! فقط و فقط تو شرایط خیلی خیلی خاص و جشن ها...چون خودتون هم میدونید بعد از این که مست میشید چه کار های که نمیکنید!!
حدود ماه پیش، که از همون موقع مثلاً قول داده بود دیگه ننوشه و فقط فقط مواقع خیلی خاص، بعد از مست شدن کل شیشه های خونه رو شکسته بود و علاوه بر نصف خونه، میتونست که خودش هم آسیب بزنه.
لبخند کوچیکی روی لباش جا گرفت، آروم از جاش بلند شد و همون طور که تلو تلو میخورد به سمت تو اومد
—: این جوجه فسقلی میخواد برای من تعیین تکلیف کنه؟
داد تقریبا بلندی کشیدی، دستات رو روی کمرت گذاشتی و روی پنجه های پات وایسادی و اخمی رو لابهلای ابروهات جا دادی
+: هعی! من کوچولو نیستم!
—: مطمئنی خانم کوچولو؟
گاز کوچکی از دماغش گرفتی که باعث اخمی کوچیک هم بین ابرو های اون شد، ولی رد شیطنت هنوز از چشماش معلوم بود.
—: که این طوریه اره؟
+: اره! هر کاری من بخوام انجام میدم و برای هرکسی که بخوام هم تعیین و تکلیف میکنم! حتی تو جوجه فسقلی!!
(*پایان فلش بک*)
(*فلش بک. دیشب*)
تازه از باشگاه برگشته بودی و در رو باز کردی. حدوده ساعت ۷ شب بود.
و با جونگکوکی مواجه شدی که روی صندلی نشسته و در همون حالت یه لیوان بزرگ ویسکی دستش و یه شیشه شراب قرمز روی نیزه که همین باعث اخم بزرگی روی صورتت شد.
+: آقای جئون؟ طبق اون چیزی که یادم میاد بهم قول داده بودید که دیگه ویسکی نخورید! فقط و فقط تو شرایط خیلی خیلی خاص و جشن ها...چون خودتون هم میدونید بعد از این که مست میشید چه کار های که نمیکنید!!
حدود ماه پیش، که از همون موقع مثلاً قول داده بود دیگه ننوشه و فقط فقط مواقع خیلی خاص، بعد از مست شدن کل شیشه های خونه رو شکسته بود و علاوه بر نصف خونه، میتونست که خودش هم آسیب بزنه.
لبخند کوچیکی روی لباش جا گرفت، آروم از جاش بلند شد و همون طور که تلو تلو میخورد به سمت تو اومد
—: این جوجه فسقلی میخواد برای من تعیین تکلیف کنه؟
داد تقریبا بلندی کشیدی، دستات رو روی کمرت گذاشتی و روی پنجه های پات وایسادی و اخمی رو لابهلای ابروهات جا دادی
+: هعی! من کوچولو نیستم!
—: مطمئنی خانم کوچولو؟
گاز کوچکی از دماغش گرفتی که باعث اخمی کوچیک هم بین ابرو های اون شد، ولی رد شیطنت هنوز از چشماش معلوم بود.
—: که این طوریه اره؟
+: اره! هر کاری من بخوام انجام میدم و برای هرکسی که بخوام هم تعیین و تکلیف میکنم! حتی تو جوجه فسقلی!!
(*پایان فلش بک*)
۴.۴k
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.