DEATH P7
اسلاید اول جونگ کوک
اسلاید دوم لباس ات
اسلاید سوم و چهارم خانم کیم و لباسش
اسلاید پنجم اقای کیم
جونگکوک و ات از پرواز به سمت هتل رفتن ار اون موقع ات منتظر پیام حیمین بود که بیاد دنبالش اما هیچ جوابی ندید رسیدن به هتل
جونگکوک:اتــ... ات
ات:ها امم بله
جونگکوک:کجایی رسیدیم
ات:آها
جونگکوک رفت تا ۴ تا اتاق بگیره اوت دونفر دیگه هم اومدن ولی ات اونا رو نمی شناخت حتی تاحالا ندیده بودشون هیچ شناختی نداشت پس سعی میکرد باهاشون حرفی نزنه همین جوری داشت به حیمین فکر میکرد که
خانمکیم:عزیزم چرا هیچ حرفینمیزنی
ات: من خب چی بگم
خانمکیم:خیلی ساکت تر از اونی هستی که نشون میدی
ات:اوکی
{جونگکوک اومد تا کلید اتاقا رو بده}
جونگکوک:خانم کیم ات اقای کیم متاسفم فقط 2 تا اتاق داشت
ات:بریم یه هتل دیگه
جونگکوک:این بهترین هتله نمیشه
اقاکیم:خب منو سوجین{همونخانمپارک چون زن و شوهرن}میری توی یه اتاق
جونگکوک:میشه منو ات هم توی یه اتاق
ات:من نمیخوام با یه پسر توی یه اتاق باشم
جونگکوک:پســـ......
خانمکیم:چرا عزیزم اشکالی نداره
جونگکوک:ات ناز نکن
ات:باشه
{باهم میرن توی اتاق که ات میبینه 2 تا تخت داره خوشحال میشه میره دراز می کشه که گوشیش زنگ میخوره }
ات:الو جیمینا
جیمین:رسیدی
ات:اره توی هتلم
جیمین:صبح ساعت9اماده باش میام دنبالت
ات:باششششش
جیمین:ناراحتی میگم یونگی بیاد دنبالت
ات:نه خودت بیا
جیمین : باشه بای
ات:خدافظطططط
پارت بعدی رو زود می نویسم میزارم
حمایت کنین دارم به جاهای حساس نزدیک میشیم
اسلاید دوم لباس ات
اسلاید سوم و چهارم خانم کیم و لباسش
اسلاید پنجم اقای کیم
جونگکوک و ات از پرواز به سمت هتل رفتن ار اون موقع ات منتظر پیام حیمین بود که بیاد دنبالش اما هیچ جوابی ندید رسیدن به هتل
جونگکوک:اتــ... ات
ات:ها امم بله
جونگکوک:کجایی رسیدیم
ات:آها
جونگکوک رفت تا ۴ تا اتاق بگیره اوت دونفر دیگه هم اومدن ولی ات اونا رو نمی شناخت حتی تاحالا ندیده بودشون هیچ شناختی نداشت پس سعی میکرد باهاشون حرفی نزنه همین جوری داشت به حیمین فکر میکرد که
خانمکیم:عزیزم چرا هیچ حرفینمیزنی
ات: من خب چی بگم
خانمکیم:خیلی ساکت تر از اونی هستی که نشون میدی
ات:اوکی
{جونگکوک اومد تا کلید اتاقا رو بده}
جونگکوک:خانم کیم ات اقای کیم متاسفم فقط 2 تا اتاق داشت
ات:بریم یه هتل دیگه
جونگکوک:این بهترین هتله نمیشه
اقاکیم:خب منو سوجین{همونخانمپارک چون زن و شوهرن}میری توی یه اتاق
جونگکوک:میشه منو ات هم توی یه اتاق
ات:من نمیخوام با یه پسر توی یه اتاق باشم
جونگکوک:پســـ......
خانمکیم:چرا عزیزم اشکالی نداره
جونگکوک:ات ناز نکن
ات:باشه
{باهم میرن توی اتاق که ات میبینه 2 تا تخت داره خوشحال میشه میره دراز می کشه که گوشیش زنگ میخوره }
ات:الو جیمینا
جیمین:رسیدی
ات:اره توی هتلم
جیمین:صبح ساعت9اماده باش میام دنبالت
ات:باششششش
جیمین:ناراحتی میگم یونگی بیاد دنبالت
ات:نه خودت بیا
جیمین : باشه بای
ات:خدافظطططط
پارت بعدی رو زود می نویسم میزارم
حمایت کنین دارم به جاهای حساس نزدیک میشیم
۳.۵k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.