زیبا ۵
رفتم خونه لباس پوشیدم (عکس میدم )
اومدم پایین شوگا گفت خیلی خوبه بعد باهم رفتیم بیرون رفتیم یه جا خیلی تاریک بود من گفتم
*من میترسم
-من پیشتم نترس
که یهو بزقا روشن شد چند نفر گفتن تولدت مبارک ریزه میزه
نگاشون کردم دیدم اعضا بودن
گفتم
*میسیییییییییییی
-شوگا گفت خواهش
۳ ساعت بعد
خیلی خوش گذشت مرسی
-خواهش
صبح
از خواب بیدار شدم بدنم خیس بود
شلوارم بیشتر به پاهام نگاه کردم
این چ را خو نیه بعد یه جیغ بنفش زدم
-خوبی چیشده
*خو خو خو ن
-عزیزم مبارک باشه
*چی هق چی مبارک باشه هق
-خانم شدنتتتت
اومدم پایین شوگا گفت خیلی خوبه بعد باهم رفتیم بیرون رفتیم یه جا خیلی تاریک بود من گفتم
*من میترسم
-من پیشتم نترس
که یهو بزقا روشن شد چند نفر گفتن تولدت مبارک ریزه میزه
نگاشون کردم دیدم اعضا بودن
گفتم
*میسیییییییییییی
-شوگا گفت خواهش
۳ ساعت بعد
خیلی خوش گذشت مرسی
-خواهش
صبح
از خواب بیدار شدم بدنم خیس بود
شلوارم بیشتر به پاهام نگاه کردم
این چ را خو نیه بعد یه جیغ بنفش زدم
-خوبی چیشده
*خو خو خو ن
-عزیزم مبارک باشه
*چی هق چی مبارک باشه هق
-خانم شدنتتتت
۶۰
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.