وقتی فک میکرد داری بهش خیانت میکنی (پ«۱»)
میسو:امروز صبح با بوسه ای روی پیشونیم از خواب بیدار شدم و با صورت فوق کیوت جونگکوک مواجه شدم
لپشو کشیدم
که اخم کیوتی کرد
میسو:اوپا چرا بیدارم کردی خوابم میاد
جونگکوک:بسه دیگه خابالو بلند شو بیا صبحانه بخوریم
میسو:خابالو گفتم:با شه تو برو منم میام
بعد از رفتن جونگکوک بلند شدم کارامو کردن وقتی داشتم روتین پوستیمو انجام میدادم
چشمم خورد به تقویم
وای....۱۰ هم تولد جونگکوک!
اصلا یادم نبود واییی خاک به سرم
حالا توی دوروز چه جوری برنامه ریزی کنم
ویو به یک ساعت بعد:
داشتم با میا چت میکردم
تا واسه تولد جونگکوک برنامه ریزی کنیم
که یهو جونگکوک اومد تو
اومد کنارم رو تخت دراز کشید منم برای اینکه نبینه دارم با میا چت میکنم برگشتم اونور که گوشیمو نبینه
نگاه ناراحتشو حس کردم ولی چاره چی بود...
نباید میفهمید
دیدم داره زیر زیرکی میخونه که سریع بلند شدم رفتم بیرون
وای چه گرفتاری شدیما....
کادوی تولد چی باید براش بخرم هوف...
ویو جونگکوک:به میسو شک کرده بودم نمیذاشت بفهمم با کی داره چت میکنه
و این رو اعصابم بود
با خودم گفتم شاید زیادی حساس شدم
خلاصه خوابیدم و وقتی بیدار شدم دیدم میسو نیست یه نامه روی تخت بود خوندمش:جونگکوک من دارم میرم بیرون کار دارم نگران نباش
جونگکوک:هوفی از سر کلافه گی کشیدم و رفتم حاضر شم که چشمم خورد به یه چیزی که خیلی شوکه شدم با ورم نمیشد اون......
یاع یاع یاع خماری بمونید 😂
بچه ها لطفاً حمایت کنین خیلی وقت بود چند پارتی نذاشته بودم میترسم حمایت نشه
کامنت ،لایک،فالو یادتون نره 💖
کامنت ها و لایک ها که کافی شد پارت بعدی رو میذارم بوس بهتون بای بای 💓☺️
لپشو کشیدم
که اخم کیوتی کرد
میسو:اوپا چرا بیدارم کردی خوابم میاد
جونگکوک:بسه دیگه خابالو بلند شو بیا صبحانه بخوریم
میسو:خابالو گفتم:با شه تو برو منم میام
بعد از رفتن جونگکوک بلند شدم کارامو کردن وقتی داشتم روتین پوستیمو انجام میدادم
چشمم خورد به تقویم
وای....۱۰ هم تولد جونگکوک!
اصلا یادم نبود واییی خاک به سرم
حالا توی دوروز چه جوری برنامه ریزی کنم
ویو به یک ساعت بعد:
داشتم با میا چت میکردم
تا واسه تولد جونگکوک برنامه ریزی کنیم
که یهو جونگکوک اومد تو
اومد کنارم رو تخت دراز کشید منم برای اینکه نبینه دارم با میا چت میکنم برگشتم اونور که گوشیمو نبینه
نگاه ناراحتشو حس کردم ولی چاره چی بود...
نباید میفهمید
دیدم داره زیر زیرکی میخونه که سریع بلند شدم رفتم بیرون
وای چه گرفتاری شدیما....
کادوی تولد چی باید براش بخرم هوف...
ویو جونگکوک:به میسو شک کرده بودم نمیذاشت بفهمم با کی داره چت میکنه
و این رو اعصابم بود
با خودم گفتم شاید زیادی حساس شدم
خلاصه خوابیدم و وقتی بیدار شدم دیدم میسو نیست یه نامه روی تخت بود خوندمش:جونگکوک من دارم میرم بیرون کار دارم نگران نباش
جونگکوک:هوفی از سر کلافه گی کشیدم و رفتم حاضر شم که چشمم خورد به یه چیزی که خیلی شوکه شدم با ورم نمیشد اون......
یاع یاع یاع خماری بمونید 😂
بچه ها لطفاً حمایت کنین خیلی وقت بود چند پارتی نذاشته بودم میترسم حمایت نشه
کامنت ،لایک،فالو یادتون نره 💖
کامنت ها و لایک ها که کافی شد پارت بعدی رو میذارم بوس بهتون بای بای 💓☺️
۱۰.۵k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.