Vempire love
Vempire love
Part:3
(ویو ا/ت)
رفتم بالا تو اتاقم و یه نگاهی به کمدم کردم
_خوب خوب چی بپوشم آها فهمیدم یه لباس مجلسی مشکی و با آستین سفید که از قبل برای تولدم خریده بودم برداشتم و پوشیدم با ست گوشواره و کفشوکیف مشکی و بعد رفتم سمت آینه موهامو گوجه ایی بستم به خودم توی آینه نگاه کردم خوب خوب بریم سراغ میکاپ زیاد میکاپ نکردم چون خودم خیلی خوشگلم( اعتماد به نفس و برم:/ )
پودرکرم و زدم به صورتم بعدش یه سایه کم رنگ و یه خط چشم کشیدم و یه رژ قرمز کمرنگ هم زدم
_اوف ا/ت چه جیگری شدی تو
-ا/ت
_ها چته
-عرر چه خوشگل شدی تو دختر
_جون بابا خودتم دسته کمی نداریا
(جیسو یه لباس مجلسی سفید با ست کفش کیف وگوشواره ساده پوشیده بود با یه میکاپ ساده خیلی جیگر شده بود)
-لب میدی یا..
_هر چی که عشقم بخواد
-ا/ت شوهر آیندت خیلی خوشبخته
_میدونم
-خوب حالا گمشو بریم پایین مهمون ها اومدن
_باوشه بابا ضد حال:|
-گگگ
(پرش زمانی شب)
_همه مهمون ها اومده بودن البته زیاد هم نبودن دیگه حوصلم سر رفته بود دلم میخواست هر چه زودتر این جشن تولد تموم بشه خیلی عجیبه از یه طرف خوشحال بودم و از یه طرف کسلم تو همین فکرها بودن که یهو مامان بزرگ و جیسو کیک و اوردن
(اخیش بلاخره این کیکو آوردن:/)
-تولدت مبارکک
_مرسی چلاقم (بغلش کرد)
-حیف که تولدته و گرنه تا الان جرت داده بودم(خیلی آروم)
_منم دوست دارم خواهر جونم
بعد از اینکه از بغل چلاق خانم بیرون اومدم(-ا/تتت)کم کم مهمون ها اومدن و کادو دادن و بعدش یکم رقصیدیم و...
︶ ͡ ۫ ˓ ʚ♡ɞ ˒ ۫ ͡ ︶
اسلاید بعد استایل هاشونو براتون گذاشتم
برید عشق کنید 🤓🤌
Part:3
(ویو ا/ت)
رفتم بالا تو اتاقم و یه نگاهی به کمدم کردم
_خوب خوب چی بپوشم آها فهمیدم یه لباس مجلسی مشکی و با آستین سفید که از قبل برای تولدم خریده بودم برداشتم و پوشیدم با ست گوشواره و کفشوکیف مشکی و بعد رفتم سمت آینه موهامو گوجه ایی بستم به خودم توی آینه نگاه کردم خوب خوب بریم سراغ میکاپ زیاد میکاپ نکردم چون خودم خیلی خوشگلم( اعتماد به نفس و برم:/ )
پودرکرم و زدم به صورتم بعدش یه سایه کم رنگ و یه خط چشم کشیدم و یه رژ قرمز کمرنگ هم زدم
_اوف ا/ت چه جیگری شدی تو
-ا/ت
_ها چته
-عرر چه خوشگل شدی تو دختر
_جون بابا خودتم دسته کمی نداریا
(جیسو یه لباس مجلسی سفید با ست کفش کیف وگوشواره ساده پوشیده بود با یه میکاپ ساده خیلی جیگر شده بود)
-لب میدی یا..
_هر چی که عشقم بخواد
-ا/ت شوهر آیندت خیلی خوشبخته
_میدونم
-خوب حالا گمشو بریم پایین مهمون ها اومدن
_باوشه بابا ضد حال:|
-گگگ
(پرش زمانی شب)
_همه مهمون ها اومده بودن البته زیاد هم نبودن دیگه حوصلم سر رفته بود دلم میخواست هر چه زودتر این جشن تولد تموم بشه خیلی عجیبه از یه طرف خوشحال بودم و از یه طرف کسلم تو همین فکرها بودن که یهو مامان بزرگ و جیسو کیک و اوردن
(اخیش بلاخره این کیکو آوردن:/)
-تولدت مبارکک
_مرسی چلاقم (بغلش کرد)
-حیف که تولدته و گرنه تا الان جرت داده بودم(خیلی آروم)
_منم دوست دارم خواهر جونم
بعد از اینکه از بغل چلاق خانم بیرون اومدم(-ا/تتت)کم کم مهمون ها اومدن و کادو دادن و بعدش یکم رقصیدیم و...
︶ ͡ ۫ ˓ ʚ♡ɞ ˒ ۫ ͡ ︶
اسلاید بعد استایل هاشونو براتون گذاشتم
برید عشق کنید 🤓🤌
۳.۵k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.