فیک 《طراح من 》Part¹¹
صبح
ته ویو
از خواب بیدار شدم رفتم اتاق/ت ولی خواب بود اماده شدم و رفتم کمپانی
/ت
از خواب بیدارشدم نگاه ساعت کردم چی شاعت ۱۲ نه دیرم شد هع امروز که تعطیله پس یکم دیگه بخوابم
استدیو بی تی اس
ته
مشغول کار بودیم که منشی پی دی نیم اومد و گفت که اون میخواد منو ببینه رفتم پیشش
اتاق پی دی
پی:تهیونگ مگه حرف نزده بودیم و قرار بود کاری نکنی و به حرفامگوش کنی
ته:من دیگه نمیخوام ساکت بمونم
پی: پس اخراجی
ته:چییی ولی
پی:برو بیرون ولی بدون اگه کاری کنی تمومه
رفتم پیش بقیه
هوپ: به نظرتون چرا پی دی نیم خواست تهیونگ رو ببینه
نام:نظری ندارم
ته ته اومد
همه:چی شد
ته:بچه من خسته شدم چرا باید اینو تحمل کنم چرا چرا هق هق
ته
شروع کردم به فرار کردن و از کمپانی رفتم
/ت
بیدار شدم ساعت ۵ بود دوش گرفتم و یکم به خودم رسیدم به یونگ زنگ میزنم که بریم بیرون درسته خیلی خرج نمیکنم ولی لباسای خوبی دارم چون خودم طراحی و میدوزمشون <عکسش اسلاید دو>
به کل بگم حاضر شدم ساعت ۶ بود گوشیمو برداشتم که به یونگ زنگ بزنم
ولی یکی در زد رفتم درو باز کردم
/ت:سلام
جیمین:تهیونگ نیست
نه
نمیدونی کجاست
نه چطور
یه چیزی شد از کمپانی زد بیرون حالشه بده میترسم بلایی سر خودش بیاره
چی حدس نمیزنین کجا باشه
هرجایی بودو دیدم ولی نیست من باید برم اگه اومد خونه بهم زنگ بزن
شماره
بیا
یادت نره ها
/ت
یعنی کجاس ههه نگرانش شدم حس بیرون رفتن رفت
حمایت پلیززززز 💜
ته ویو
از خواب بیدار شدم رفتم اتاق/ت ولی خواب بود اماده شدم و رفتم کمپانی
/ت
از خواب بیدارشدم نگاه ساعت کردم چی شاعت ۱۲ نه دیرم شد هع امروز که تعطیله پس یکم دیگه بخوابم
استدیو بی تی اس
ته
مشغول کار بودیم که منشی پی دی نیم اومد و گفت که اون میخواد منو ببینه رفتم پیشش
اتاق پی دی
پی:تهیونگ مگه حرف نزده بودیم و قرار بود کاری نکنی و به حرفامگوش کنی
ته:من دیگه نمیخوام ساکت بمونم
پی: پس اخراجی
ته:چییی ولی
پی:برو بیرون ولی بدون اگه کاری کنی تمومه
رفتم پیش بقیه
هوپ: به نظرتون چرا پی دی نیم خواست تهیونگ رو ببینه
نام:نظری ندارم
ته ته اومد
همه:چی شد
ته:بچه من خسته شدم چرا باید اینو تحمل کنم چرا چرا هق هق
ته
شروع کردم به فرار کردن و از کمپانی رفتم
/ت
بیدار شدم ساعت ۵ بود دوش گرفتم و یکم به خودم رسیدم به یونگ زنگ میزنم که بریم بیرون درسته خیلی خرج نمیکنم ولی لباسای خوبی دارم چون خودم طراحی و میدوزمشون <عکسش اسلاید دو>
به کل بگم حاضر شدم ساعت ۶ بود گوشیمو برداشتم که به یونگ زنگ بزنم
ولی یکی در زد رفتم درو باز کردم
/ت:سلام
جیمین:تهیونگ نیست
نه
نمیدونی کجاست
نه چطور
یه چیزی شد از کمپانی زد بیرون حالشه بده میترسم بلایی سر خودش بیاره
چی حدس نمیزنین کجا باشه
هرجایی بودو دیدم ولی نیست من باید برم اگه اومد خونه بهم زنگ بزن
شماره
بیا
یادت نره ها
/ت
یعنی کجاس ههه نگرانش شدم حس بیرون رفتن رفت
حمایت پلیززززز 💜
۷.۶k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.