عاشقان واقعی
پارت ۴
کوک: (داشتم تو خیابونا دنبال صوفیا میگشتم که از دور صدای همهمه میومد رفتم اونجا.. که دیدم صوفیاست)
کوک: صوفیا؟...صوفیا..بلندشو...کی اینکارو کرده؟(داد)
*: راننده مرده...آمبولانسی دارا میاد..نگران نباش همه میدونن تقصیر اون بوده
* بیمارستان*
آنا: بخدا اگه بلایی سرش بیاد من میدونم و تو جئون جونگ کوک
کوک: ولم کن آنا( سرد، بغض)
ته:( کوک رو بغل کردم) هی هی هی خودتو ناراحت نکن..اون خوب میشه
جیمین: دکتر اومد..
دکتر: نگران نباشید حالشون خوب خوبه
کوک؛ هوفففف..خداروشکر..میتونم برم پیشش؟
دکتر: بعله
*
کوک؛صوفیا؟
صوفیا:..
کوک: (داشتم تو خیابونا دنبال صوفیا میگشتم که از دور صدای همهمه میومد رفتم اونجا.. که دیدم صوفیاست)
کوک: صوفیا؟...صوفیا..بلندشو...کی اینکارو کرده؟(داد)
*: راننده مرده...آمبولانسی دارا میاد..نگران نباش همه میدونن تقصیر اون بوده
* بیمارستان*
آنا: بخدا اگه بلایی سرش بیاد من میدونم و تو جئون جونگ کوک
کوک: ولم کن آنا( سرد، بغض)
ته:( کوک رو بغل کردم) هی هی هی خودتو ناراحت نکن..اون خوب میشه
جیمین: دکتر اومد..
دکتر: نگران نباشید حالشون خوب خوبه
کوک؛ هوفففف..خداروشکر..میتونم برم پیشش؟
دکتر: بعله
*
کوک؛صوفیا؟
صوفیا:..
۱۱.۹k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.