فیک وقتی عاشقت میشه پارت ۲۰
فیک وقتی عاشقت میشه پارت ۲۰
فدا صبح .
مامانم=هعی دیرت شده بیا برو در اتاقو باز کن
من=ولم کن امروز رو نمیرم
مامانم=نمیشه باید بری
من=مامان تولدم خراب شد خیلی ناراحتم خیلی زوق داشتم ولی یونا خرابش کرد هعی
مامانم=فدای سرت دختر قشنگم خود امروز برات تولد میگیرم
من=ولی دیگه مامان کسی تولد من نمیاد 🥺
مامانم=چرا به خالتینا میگم بیان تو که تو تولدت خالتینارو دعوت نکرده بودی که
من=واقعا مامان باشه پس من حاضرم شم برم مدرسه
مامانم=بدو
۲۰ دقیقه بعد
ممن=مامان حاضرم
مامانم=ولی چصبحونه نخوردی
من=اشکال نداره تو روهم ساندویچ میگیرم میخورم 🙂
مامانم=باشه خدافظ
رفتم سوار ماشین شدم خیلی استرس داشتم که الان تهیونگ میخاد چه جوری با من رفتار کنه خیلی ناراحت بودم هعی🙂
۵دقیقه بعد رسیدیم
خانوم پیاده شید رسیدیم
من=باشه ممنونم
تا وارد مدرسه شدم دیدم ی پسر خیلی خوشگل وارد مدرسمون شد
من=آقا پسر تازه به این مدرسه اومدی
پسر=اره من انتقال یافتم
من=اها باشه
پسر =ببینم اسمت چیه
من=لیا اسم تو چیه
پسر=جونگ کوک
من=اها باشه
جونگ کوک =ببین تو با کسی دوست هستی
من=ام نه نیستم
جونگ کوک =اگه دوست داشته باشی میتونیم باهم دوست بشیم🥺
من=ام باشه 🙂 ولی دوست معمولی باشه
جونگ کوک =باشه
)بچه ها جون گوک رو کوکی مینویسم 🙂)
کوکی=من امشب میخام برم بار دوست داری توهم بیایی
من=اع ولی تهیونگ چی
من=نه نمیام 😃
کوکی=لطفا کسی نیست با هاش برم تو بیااااااااا
من=اخه
کوکی=لطفا 🥺
من=باشه امشب آدرسو بفرست
کوکی باشه 🙂
کوکی =بیا بریم داخل
تهیونگ
وا اون لیا نیست پیش اون پسر چی کار میکنه چرا داره با اون پسر میاد یا خدااا باید برم بفهمم
تهیونگ=هی لیا
من=بله
تهیونگ=بیا اینجا با من برو
من=نمیخام 😘
تهیونگ=لیا اسکل بازی در نیار
من=تهیونگ زنگ رو زدن ما رفتیم بای بای 😂
۲۰تالایک
۱۵تاکامنت
بای بای مارفتیم😂
فدا صبح .
مامانم=هعی دیرت شده بیا برو در اتاقو باز کن
من=ولم کن امروز رو نمیرم
مامانم=نمیشه باید بری
من=مامان تولدم خراب شد خیلی ناراحتم خیلی زوق داشتم ولی یونا خرابش کرد هعی
مامانم=فدای سرت دختر قشنگم خود امروز برات تولد میگیرم
من=ولی دیگه مامان کسی تولد من نمیاد 🥺
مامانم=چرا به خالتینا میگم بیان تو که تو تولدت خالتینارو دعوت نکرده بودی که
من=واقعا مامان باشه پس من حاضرم شم برم مدرسه
مامانم=بدو
۲۰ دقیقه بعد
ممن=مامان حاضرم
مامانم=ولی چصبحونه نخوردی
من=اشکال نداره تو روهم ساندویچ میگیرم میخورم 🙂
مامانم=باشه خدافظ
رفتم سوار ماشین شدم خیلی استرس داشتم که الان تهیونگ میخاد چه جوری با من رفتار کنه خیلی ناراحت بودم هعی🙂
۵دقیقه بعد رسیدیم
خانوم پیاده شید رسیدیم
من=باشه ممنونم
تا وارد مدرسه شدم دیدم ی پسر خیلی خوشگل وارد مدرسمون شد
من=آقا پسر تازه به این مدرسه اومدی
پسر=اره من انتقال یافتم
من=اها باشه
پسر =ببینم اسمت چیه
من=لیا اسم تو چیه
پسر=جونگ کوک
من=اها باشه
جونگ کوک =ببین تو با کسی دوست هستی
من=ام نه نیستم
جونگ کوک =اگه دوست داشته باشی میتونیم باهم دوست بشیم🥺
من=ام باشه 🙂 ولی دوست معمولی باشه
جونگ کوک =باشه
)بچه ها جون گوک رو کوکی مینویسم 🙂)
کوکی=من امشب میخام برم بار دوست داری توهم بیایی
من=اع ولی تهیونگ چی
من=نه نمیام 😃
کوکی=لطفا کسی نیست با هاش برم تو بیااااااااا
من=اخه
کوکی=لطفا 🥺
من=باشه امشب آدرسو بفرست
کوکی باشه 🙂
کوکی =بیا بریم داخل
تهیونگ
وا اون لیا نیست پیش اون پسر چی کار میکنه چرا داره با اون پسر میاد یا خدااا باید برم بفهمم
تهیونگ=هی لیا
من=بله
تهیونگ=بیا اینجا با من برو
من=نمیخام 😘
تهیونگ=لیا اسکل بازی در نیار
من=تهیونگ زنگ رو زدن ما رفتیم بای بای 😂
۲۰تالایک
۱۵تاکامنت
بای بای مارفتیم😂
۱۱.۷k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.