unexpected love 🤎 ☕️
unexpected love 🤎 ☕️
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
_پرنسسم اماده ای؟
part ¹³
حدودا ۱۰ دقیقه دیگه مونده
_اشکال نداره من جلوی درم
باشه
خب تاجم هم وصل شد
راستش هر وقت تهیونگ از این مدل حرف ها میزنه ناخداگاه لبخند میزنم
کارم تموم شد وقتی رفتم جلوی در تهیونگ یه اسب کم داشت دقیقا شبیه پرنس ها شده بود
ته ویو
وقتی ات اومد بیرون واقعا انگار سیندرلا شده بود خیلی خوشگل شده بود همینجوری بهش زل زده بودم زبونم بند اومد بود بعد چند بار صدا کردن به خودم اومدم
ته کجایی ۲ ساعته دارم صدات میکنم چطور شدم خوبه؟
_انقدر خوشگل شدی که زبونم بند اومده عالی شدی
با هم سوار ماشین شدیم رفتیم طرف باغ عکاس و فیلمبردار ها اونجا منتظر ما بودن
چند ساعت بعد
بعد از تموم شدن عکاسی رفتیم طرف تالار
همه اونجا بودن موقع ورود ما اتیش بازی زیبایی شروع شد همه دست میزدن راستش منم ناراحت نبودم واسه ازدواجم خوشحال بودم نمیدونم چرا
رفتیم طرف جایگاه که عاقد شروع کرد به صحبت کردن
عاقد :لطفا سکوت رو رعایت کنید
خب شروع میکنیم
سرکار خانم جانگ ات ایا حاضر هستید در شادی و غم ،بیماری و سلامتی،فقر و ثروت بدون هیچ اجباری و با خواست و اراده قلبی خودتون تا اخر عمر کنار اقای کیم باشید ؟
برگشتم به تهیونگ نگاه کردم با لبخند گفتم
بلهههههههههههه (بلند)
همه دست زدن
عاقد: حالا اقای کیم تهیونگ ایا حاضر هستید در شادی و غم ،بیماری و سلامتی ،فقر و ثروت بدون هیچ اجباری و با خواست و اراده قلبی خودتون تا اخر عمر کنار خانم جانگ باشید؟
ته ویو
برگشتم سمت ات بهش چشمک زدم و با صدای بلند گفتم
_بلهههههههههه
دوباره همه دست زدن شاهد هامون هم یونگ هی و جیهوپ بودن
عاقد:شما هم شاید هستید؟
ایونگ و یونگ هی :بلههههههه (بلند با خنده)
عاقد:پس با اختیاراتی که به من داده شده شمارو زن و شوهر اعلام میکنم
میتونید همو ببوسید.......
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
_پرنسسم اماده ای؟
part ¹³
حدودا ۱۰ دقیقه دیگه مونده
_اشکال نداره من جلوی درم
باشه
خب تاجم هم وصل شد
راستش هر وقت تهیونگ از این مدل حرف ها میزنه ناخداگاه لبخند میزنم
کارم تموم شد وقتی رفتم جلوی در تهیونگ یه اسب کم داشت دقیقا شبیه پرنس ها شده بود
ته ویو
وقتی ات اومد بیرون واقعا انگار سیندرلا شده بود خیلی خوشگل شده بود همینجوری بهش زل زده بودم زبونم بند اومد بود بعد چند بار صدا کردن به خودم اومدم
ته کجایی ۲ ساعته دارم صدات میکنم چطور شدم خوبه؟
_انقدر خوشگل شدی که زبونم بند اومده عالی شدی
با هم سوار ماشین شدیم رفتیم طرف باغ عکاس و فیلمبردار ها اونجا منتظر ما بودن
چند ساعت بعد
بعد از تموم شدن عکاسی رفتیم طرف تالار
همه اونجا بودن موقع ورود ما اتیش بازی زیبایی شروع شد همه دست میزدن راستش منم ناراحت نبودم واسه ازدواجم خوشحال بودم نمیدونم چرا
رفتیم طرف جایگاه که عاقد شروع کرد به صحبت کردن
عاقد :لطفا سکوت رو رعایت کنید
خب شروع میکنیم
سرکار خانم جانگ ات ایا حاضر هستید در شادی و غم ،بیماری و سلامتی،فقر و ثروت بدون هیچ اجباری و با خواست و اراده قلبی خودتون تا اخر عمر کنار اقای کیم باشید ؟
برگشتم به تهیونگ نگاه کردم با لبخند گفتم
بلهههههههههههه (بلند)
همه دست زدن
عاقد: حالا اقای کیم تهیونگ ایا حاضر هستید در شادی و غم ،بیماری و سلامتی ،فقر و ثروت بدون هیچ اجباری و با خواست و اراده قلبی خودتون تا اخر عمر کنار خانم جانگ باشید؟
ته ویو
برگشتم سمت ات بهش چشمک زدم و با صدای بلند گفتم
_بلهههههههههه
دوباره همه دست زدن شاهد هامون هم یونگ هی و جیهوپ بودن
عاقد:شما هم شاید هستید؟
ایونگ و یونگ هی :بلههههههه (بلند با خنده)
عاقد:پس با اختیاراتی که به من داده شده شمارو زن و شوهر اعلام میکنم
میتونید همو ببوسید.......
۲.۱k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.