رمان شراب خونی🤤🍷
#شراب_خونی
#part76
جیمین:با...باشه...با...باید...
جین:بهتره درست حرف بزنی
جیمین:باید برین پیش الهه ی روح!
کوک:چی؟
جیمین:آ...اره باید برین پیش الهه ی روح...قبلش همه ی خون بورام رو باید بخورین!
تهیونگ:یعنی چی؟
نامجون:خون مرده برای خون اشام ها و دراکولا ها مثل سم عمل میکنه و اونا نمیتونن زیاد زنده بمونن
جیمین:ولی اگه اینکار رو بکنین اون زنده میشه....همه ی خونش رو باید بخورین و برین پیش الهه ی روح...
تهیونگ:بعدش بورام زنده میشه؟
جیمین:....
کوک:حرف بزن!
جیمین:نه...فقط دوباره متولد میشه!
ات:دو...دوباره متولد میشه؟یعنی ممکنت به عنوان یک خون اشام متولد نشه؟
جیمین:درسته...ممکنه حتی به عنوان یک ادم متولد بشه و از خون اشام ها،دراکولا ها و گرگینه ها و بقیه موجودات و نژاد ها هیچی ندونه و فقط زندگی خودش رو ادامه بده...حتی ممکه به عنوان یک مرد متولد بشه!یا هم به عنوان یک زن متولد بشه ولی کلی چهره و اخلاقش فرق کنه...ولی به جاش خیلی زود یه دنیا میاد!
"ویو تهیونگ"
نمیدونستم باید چیکار کنم...ولی برام مهم نیست...حداقل بورام من یک بار دیگه به دنیا میاد...حتی اگه من و نشناسه...اونجوری یه زندگی خیلییییی بهتر داره!
تهیونگ:قبوله...تو زنده میمونی و ما میریم پیش الهه ی روح
کوک و ات و جین و نامجون:چی؟
جین:میفهمی داری چی میگی تهیونگ!
تهیونگ:اره میفهم...اینجوری دیگه عذاب وجدان ندارم...درسته دیگه کنار من نیست...ولی وقتی به دنیا بیاد پیداش میکنم !
رفتم سمت بورام و روی زمین نشستم
کوک:من خونش رو میخورم!نمیتونم بزارم بهت صدمه بزنه تهیونگ!
تهیونگ:میخوام خونش توی بدن خودم باشه...!
بعد رو به جیمین گفتم
"بعدش که خونش رو خوردم چی؟"
جیمین:بقیش رو الهه ی روح بهت توضیح میده!
چشمام قرمز شد و دندون های نیشم اومد بیرون
کوک:تهیونگ!بهت گفتم این کار رو نکن...!(داد)
"ویو کوک"
نمیتونستم بزارم تهیونگ خون بورام رو بخوره...اون یک دورگه است خیلییییی براش بد میشه...میدونم اون نمیتونه این همه درد و تحمل کنه...ولی به حرفم گوش نداد و خون بورام رو خورد!
"ویو تهیونگ"
سرم رو بردم کنار گردن بورام
و در گوشش گفتم
تهیونگ:امیدوارم زندگی خوبی رو داشته باشی بورام من🙂❤
دندون های نیشم رو فرو کردم توی گردنش و خونش رو مکیدم
هیچ مزه خاصی نداشت...یعنی داشت...ولی نمیخوام درمورد مزه اش حرف بزنم...من بورام رو دوسش داشتم...برام سخت بود که خونش رو بخورم!
دیگه هیچ خونی توی بدنش نبود
دندون هام و از توی گردنش در اوردم و دور دهنم رو تمیز کردم
ولی بعدش ....جسم بورام دود شد و رفت !
#part76
جیمین:با...باشه...با...باید...
جین:بهتره درست حرف بزنی
جیمین:باید برین پیش الهه ی روح!
کوک:چی؟
جیمین:آ...اره باید برین پیش الهه ی روح...قبلش همه ی خون بورام رو باید بخورین!
تهیونگ:یعنی چی؟
نامجون:خون مرده برای خون اشام ها و دراکولا ها مثل سم عمل میکنه و اونا نمیتونن زیاد زنده بمونن
جیمین:ولی اگه اینکار رو بکنین اون زنده میشه....همه ی خونش رو باید بخورین و برین پیش الهه ی روح...
تهیونگ:بعدش بورام زنده میشه؟
جیمین:....
کوک:حرف بزن!
جیمین:نه...فقط دوباره متولد میشه!
ات:دو...دوباره متولد میشه؟یعنی ممکنت به عنوان یک خون اشام متولد نشه؟
جیمین:درسته...ممکنه حتی به عنوان یک ادم متولد بشه و از خون اشام ها،دراکولا ها و گرگینه ها و بقیه موجودات و نژاد ها هیچی ندونه و فقط زندگی خودش رو ادامه بده...حتی ممکه به عنوان یک مرد متولد بشه!یا هم به عنوان یک زن متولد بشه ولی کلی چهره و اخلاقش فرق کنه...ولی به جاش خیلی زود یه دنیا میاد!
"ویو تهیونگ"
نمیدونستم باید چیکار کنم...ولی برام مهم نیست...حداقل بورام من یک بار دیگه به دنیا میاد...حتی اگه من و نشناسه...اونجوری یه زندگی خیلییییی بهتر داره!
تهیونگ:قبوله...تو زنده میمونی و ما میریم پیش الهه ی روح
کوک و ات و جین و نامجون:چی؟
جین:میفهمی داری چی میگی تهیونگ!
تهیونگ:اره میفهم...اینجوری دیگه عذاب وجدان ندارم...درسته دیگه کنار من نیست...ولی وقتی به دنیا بیاد پیداش میکنم !
رفتم سمت بورام و روی زمین نشستم
کوک:من خونش رو میخورم!نمیتونم بزارم بهت صدمه بزنه تهیونگ!
تهیونگ:میخوام خونش توی بدن خودم باشه...!
بعد رو به جیمین گفتم
"بعدش که خونش رو خوردم چی؟"
جیمین:بقیش رو الهه ی روح بهت توضیح میده!
چشمام قرمز شد و دندون های نیشم اومد بیرون
کوک:تهیونگ!بهت گفتم این کار رو نکن...!(داد)
"ویو کوک"
نمیتونستم بزارم تهیونگ خون بورام رو بخوره...اون یک دورگه است خیلییییی براش بد میشه...میدونم اون نمیتونه این همه درد و تحمل کنه...ولی به حرفم گوش نداد و خون بورام رو خورد!
"ویو تهیونگ"
سرم رو بردم کنار گردن بورام
و در گوشش گفتم
تهیونگ:امیدوارم زندگی خوبی رو داشته باشی بورام من🙂❤
دندون های نیشم رو فرو کردم توی گردنش و خونش رو مکیدم
هیچ مزه خاصی نداشت...یعنی داشت...ولی نمیخوام درمورد مزه اش حرف بزنم...من بورام رو دوسش داشتم...برام سخت بود که خونش رو بخورم!
دیگه هیچ خونی توی بدنش نبود
دندون هام و از توی گردنش در اوردم و دور دهنم رو تمیز کردم
ولی بعدش ....جسم بورام دود شد و رفت !
۱۲.۰k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.