خشن ترین مافیا❥
خشن ترین مافیا❥
𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭 𝐝𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚☆
«𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟖»
نگهبان : پس چطور بدزدنش
تهیونگ : به من چه اون مال منه دستتون بهش نمیخوره فهمیدین ابن دستکش ها رو بگیر بپوشین
(بچم غیرتیه😂)
دست کش ها رو پوشیدن و رفتن تو بار چند دقیقه گذشت یکیشون امد بیرون ا/ت و بغل کرده بو
مرده : قربان اوردمش
تهیونگ : ا/ت و از بغلش گرفتم
تهیونگ : دور دهنش و گردنش قرمز شده بود
تهیونگ : بیهوشش کردی
مرده : قربان میخواست جیغ بزنه مجبور شدم زورشم زیاد بود
ا/ت وگذاشتم رو صندلی به بقیه بادیگارد ها گفتم مرده و بگیرن ببرن اتاق شکنجه و تا هدمرگ بزنش
سوار ماشین شدم لامپ و روشن کردم به چهره ا/ت نگاه کردم خیلی قشنگه مو های چتریش و درست کردم شکمش غار و غور میکرد حتما گرسنش بودع راه افتادیم بعد از سه مین رسیدم خونه ا/ت و بغل کردم بردم تو اتاق رو تخت گذاشتمش پتو هم روش کشیدم خودمم به تاج تخت تکیه دارم و موهاش و نوازش کردم
تهیونگ : اخه بیبی کوچولوم من که گفتم تو مال منی فقط مال کیم تهیونگ کیم ا/ت مال کیم تهیونگه
چند مین بعد چشمای ا/ت اروم اروم باز شد
تهیونگ : بهوش امدی
ا/ت : چشمام و باز کردم تو یک اتاق بودم که از بالا سرم تهیونگ و دیدم
سریع از تخت امدم پایین
ا/ت : من اینجا چیکار میکنم هان
تهیونگ : خوب من دیدم نمیخوای بیای خونه منم دزدیدمت
ا/ت : فکر کردی من و بدزدی همه چی درست میشه من میرم
رفتم سمت در که فهمیدم در قفله
ا/ت : این در کوفتی و باز کن
تهیونگ : نمیخوام ا/ت چرا لجبازی میکنی هم من تو رو دوست دارم هم تو.....
ادامه دارد.....
پارت بعد پارت اخره
𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐨𝐬𝐭 𝐝𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚☆
«𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟖»
نگهبان : پس چطور بدزدنش
تهیونگ : به من چه اون مال منه دستتون بهش نمیخوره فهمیدین ابن دستکش ها رو بگیر بپوشین
(بچم غیرتیه😂)
دست کش ها رو پوشیدن و رفتن تو بار چند دقیقه گذشت یکیشون امد بیرون ا/ت و بغل کرده بو
مرده : قربان اوردمش
تهیونگ : ا/ت و از بغلش گرفتم
تهیونگ : دور دهنش و گردنش قرمز شده بود
تهیونگ : بیهوشش کردی
مرده : قربان میخواست جیغ بزنه مجبور شدم زورشم زیاد بود
ا/ت وگذاشتم رو صندلی به بقیه بادیگارد ها گفتم مرده و بگیرن ببرن اتاق شکنجه و تا هدمرگ بزنش
سوار ماشین شدم لامپ و روشن کردم به چهره ا/ت نگاه کردم خیلی قشنگه مو های چتریش و درست کردم شکمش غار و غور میکرد حتما گرسنش بودع راه افتادیم بعد از سه مین رسیدم خونه ا/ت و بغل کردم بردم تو اتاق رو تخت گذاشتمش پتو هم روش کشیدم خودمم به تاج تخت تکیه دارم و موهاش و نوازش کردم
تهیونگ : اخه بیبی کوچولوم من که گفتم تو مال منی فقط مال کیم تهیونگ کیم ا/ت مال کیم تهیونگه
چند مین بعد چشمای ا/ت اروم اروم باز شد
تهیونگ : بهوش امدی
ا/ت : چشمام و باز کردم تو یک اتاق بودم که از بالا سرم تهیونگ و دیدم
سریع از تخت امدم پایین
ا/ت : من اینجا چیکار میکنم هان
تهیونگ : خوب من دیدم نمیخوای بیای خونه منم دزدیدمت
ا/ت : فکر کردی من و بدزدی همه چی درست میشه من میرم
رفتم سمت در که فهمیدم در قفله
ا/ت : این در کوفتی و باز کن
تهیونگ : نمیخوام ا/ت چرا لجبازی میکنی هم من تو رو دوست دارم هم تو.....
ادامه دارد.....
پارت بعد پارت اخره
۷۶.۹k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.