🗝️ ساختمان وحشت 🗝️
دنبالش رفتیم و بهم یه لباس عروس خیلی شیک داد و منم گرفتم و رفتم تا بپوشم
خودمو تو آینه نگاه کردم چقدر بهم می اومد
بدن سفیدم با اون لباس تضاد خیلی قشنگی درست کرده بود
از اتاق پرو اومدم بیرون که کوک نگاهم کرد چند ثانیه همون جوری بهم
نگاه کرد و گفت
_ همین خوبه لطفاً یه کفش هم بدین
.چشم
یه کفش پاشنه بلند بهم داد و حساب کردیم و به سمت عمارت حرکت کردیم
وقتی رفتیم داخل یه پیر زن نشسته بود
_ یه کمه درمورد این ازدواج اجباری حرف بزنی قول میدم جینا رو بکشم
با حرفی که زد ترسیدم و چیزی نگفتم
، بچه ها اومدین
_ سلام مادر سلام عمه
، دخترم ا/ت ایشون عمه ژولین هستن (کمبود اسم🤌🏻😂)
؟ سلام بچه ها
+ سلام خوب هستین
؟ ممنونم
، بشینین
رفتیم نشستیم که عمه ژولین شروع به حرف زدن کرد
؟ بچه ها شنیدم قرار فردا ازدواج کنید
و اینکه خانواده ی جئون هیچ وارث نداره
_ عمه ما....
؟ شما باید زود صاحب بچه بشین
_ چشم عمه
؟ دخترم ا/ت تو راضی هستی
یه نگاه به جونگکوک انداختم و گفتم
+ بله عمه
؟ خوبه پس برای فردا آماده باشین
گفتیم چشم و ....
( پرش زمانی صبح)
از خواب بیدار شدم و اومدم طبقه ی پایین همه داشتن کار انجام میدادن
& ا/ت زود باش بریم اتاق آرایشت کنیم
حوصله ندارم ولم کن
& خفه میکاپ آرتیس ها اومدن
زود باشششش
+ اهههه باشه
رفتم جلوی آینه نشستم
یک ساعتی می شد که داشت آرایشم میکرد
& خب چشماتو باز کن
وقتی چشمامو باز کردم پشمام ریخت
اینقدر خوشگل شده بودم که خودم
خودمو نمی شناختم
+ وایییی پشمام
& میمون تبدیل شدی به پرنسس
+ بگذریم کمک کن لباسمو بپوشم
& اوهوم باشه
خودمو تو آینه نگاه کردم چقدر بهم می اومد
بدن سفیدم با اون لباس تضاد خیلی قشنگی درست کرده بود
از اتاق پرو اومدم بیرون که کوک نگاهم کرد چند ثانیه همون جوری بهم
نگاه کرد و گفت
_ همین خوبه لطفاً یه کفش هم بدین
.چشم
یه کفش پاشنه بلند بهم داد و حساب کردیم و به سمت عمارت حرکت کردیم
وقتی رفتیم داخل یه پیر زن نشسته بود
_ یه کمه درمورد این ازدواج اجباری حرف بزنی قول میدم جینا رو بکشم
با حرفی که زد ترسیدم و چیزی نگفتم
، بچه ها اومدین
_ سلام مادر سلام عمه
، دخترم ا/ت ایشون عمه ژولین هستن (کمبود اسم🤌🏻😂)
؟ سلام بچه ها
+ سلام خوب هستین
؟ ممنونم
، بشینین
رفتیم نشستیم که عمه ژولین شروع به حرف زدن کرد
؟ بچه ها شنیدم قرار فردا ازدواج کنید
و اینکه خانواده ی جئون هیچ وارث نداره
_ عمه ما....
؟ شما باید زود صاحب بچه بشین
_ چشم عمه
؟ دخترم ا/ت تو راضی هستی
یه نگاه به جونگکوک انداختم و گفتم
+ بله عمه
؟ خوبه پس برای فردا آماده باشین
گفتیم چشم و ....
( پرش زمانی صبح)
از خواب بیدار شدم و اومدم طبقه ی پایین همه داشتن کار انجام میدادن
& ا/ت زود باش بریم اتاق آرایشت کنیم
حوصله ندارم ولم کن
& خفه میکاپ آرتیس ها اومدن
زود باشششش
+ اهههه باشه
رفتم جلوی آینه نشستم
یک ساعتی می شد که داشت آرایشم میکرد
& خب چشماتو باز کن
وقتی چشمامو باز کردم پشمام ریخت
اینقدر خوشگل شده بودم که خودم
خودمو نمی شناختم
+ وایییی پشمام
& میمون تبدیل شدی به پرنسس
+ بگذریم کمک کن لباسمو بپوشم
& اوهوم باشه
۷.۴k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.