ادامه پارت سیزده
جیمین و یونگی به هم نگاهی میندازن یونگی زیر لب میگه: به خدا همشونو اخراج میکنم.
جیمین هم که با لب خونی فهمید چی گفت مثل خودش ادامه میده: منم کمکت میکنم یونگی.
یه دفعه در باز میشه و نگاه همه سمت در میره....
√ اوییی نگاشون کنننن چقدر بچه هام بزرگ شدن خدایییی
= وای خیلی گوگولی شدم خدایییییی
خاله ؟ عمه ؟!!! شما دوتا اینجا چیکار میکنید؟!
×راست میگه نونا اینجا چیکار میکنید؟!
یکی دخترا با دو میاد بغل جونگکوک و روبه جیمین و یونگی میگه: تنها کسی که مارو نونا صدا میکنه این فسقله
& پس من چی نونا؟
تهیونگ درحالی که لب و لوچشو آویزون کرده میگه و دختر لپشو میکشه و میگه: و این فسقلی.
اون یکی دختر نگاهشو به یوری میده و با لبخند سرشو به ارومی تکون میده و یوری هم متقابلاً اینکارو انجام میده....
√ خب...
یه سرفه برای جمع و جور کردن جمع میکنه و شروع به معرفی خودش میکنه.
√ سلام به همه....همتون منو میشناسید ولی جای معرفی داره.... بنده لی جیسو خواهر رئیس لی یوری و دارنده یک چهارم سهام شرکت.
= و منم مین لیسا عمه مدیر مین یونگی و خواهر مرحوم مین کی سوک و بخش آخر سهام همون یک چهارم باقی مونده برای منه.
همه با تعجب نگاه میکنن که یونگی خودشو جمع میکنه .
آقایون و خانم ها... یه وقت استراحت برای این جلسه میذاریم...ادامه جلسه برای فردا...خسته نباشید.
همه به هم خسته نباشید میگن و از اتاق خارج میشن.... البته منظور من همه به جز خانواده رئیس.
خاله!
و با ذوق میپره بغل جیسو.
- عمه!
و جیمین هم میپره بغل عمه دوست پسرش.
یوری: یه توضیح به ما بدهکارید!
= میشه بریم خونه؟ توضیح میدیم.
√ قول.
÷ باشه امروز جز جلسه همه بیکار بودیم پس بریم خونه. هیچ کس هم نه نمیگه.
..................
Continues...
جیمین هم که با لب خونی فهمید چی گفت مثل خودش ادامه میده: منم کمکت میکنم یونگی.
یه دفعه در باز میشه و نگاه همه سمت در میره....
√ اوییی نگاشون کنننن چقدر بچه هام بزرگ شدن خدایییی
= وای خیلی گوگولی شدم خدایییییی
خاله ؟ عمه ؟!!! شما دوتا اینجا چیکار میکنید؟!
×راست میگه نونا اینجا چیکار میکنید؟!
یکی دخترا با دو میاد بغل جونگکوک و روبه جیمین و یونگی میگه: تنها کسی که مارو نونا صدا میکنه این فسقله
& پس من چی نونا؟
تهیونگ درحالی که لب و لوچشو آویزون کرده میگه و دختر لپشو میکشه و میگه: و این فسقلی.
اون یکی دختر نگاهشو به یوری میده و با لبخند سرشو به ارومی تکون میده و یوری هم متقابلاً اینکارو انجام میده....
√ خب...
یه سرفه برای جمع و جور کردن جمع میکنه و شروع به معرفی خودش میکنه.
√ سلام به همه....همتون منو میشناسید ولی جای معرفی داره.... بنده لی جیسو خواهر رئیس لی یوری و دارنده یک چهارم سهام شرکت.
= و منم مین لیسا عمه مدیر مین یونگی و خواهر مرحوم مین کی سوک و بخش آخر سهام همون یک چهارم باقی مونده برای منه.
همه با تعجب نگاه میکنن که یونگی خودشو جمع میکنه .
آقایون و خانم ها... یه وقت استراحت برای این جلسه میذاریم...ادامه جلسه برای فردا...خسته نباشید.
همه به هم خسته نباشید میگن و از اتاق خارج میشن.... البته منظور من همه به جز خانواده رئیس.
خاله!
و با ذوق میپره بغل جیسو.
- عمه!
و جیمین هم میپره بغل عمه دوست پسرش.
یوری: یه توضیح به ما بدهکارید!
= میشه بریم خونه؟ توضیح میدیم.
√ قول.
÷ باشه امروز جز جلسه همه بیکار بودیم پس بریم خونه. هیچ کس هم نه نمیگه.
..................
Continues...
۱.۶k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.