آب نبات شیرین روزای تلخ
آب نبات شیرین روزای تلخ
پارت ۴
ارومامد سمتم منم میرفتم عقب تا جایی که خوردم به دیوار اما اون هنوز میومد تو
ا_ت: خودت خواستی
یه شلیک کردم به پاش که با زانو اند پایین
خوابیده بود روی زمین پامو گذاشتم روی سینه ای و فشار دادم
ا_ت:گروگان خوبی هستی
به بادیگاردام گفتم ببرمش اتاق مخصوصم تا گروگان من باشه
سونگمین:اه لعنتی(با درد زیاد)
رفتم خودمو توی آینه نگاه کردم که اون لباسام با دستام خون بود رفتم دستامو شستم کل کاسه دستشویی قرمز شد با دیدن خون نیشخند زدم خودمو توی آینه نگاه کردم
ا_ت: عجب کسی هستی تو دختر اه مممم
رفتم لباسامو عوض کردم خوابیدم
ویو سونگمین
بعد از اینکه همه رفتن خوابیدن فلیکس امد تو اتاقم
فلیکس: میتونی یه کاری برام انجام بدی ؟
از جام بلند شدم
سونگمین:چه کاری
فلیکس:من الان ۱۲ ساله که مادرم گم کردم و از اون متنفرم و دوست دارم بکشمش وقتی چند هفته پیش داشتم میرفنم بار ا_ت رو با مادرم دیدم که داشتم میرفتن بیرون
سونگمین:خب از من چی میخوای
فلیکس: بکشش(با صدای دب)
سونگمین:کی؟
فلیکس:امشب لطفا؟!
سونگمین :اوک آدرست بده
میونه های شب بود با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم راه افتادم رفتم در خونه رو زدم همون نادر فلیکس امد که با دیدن تنفک جیغ زد و یه گلوله توی مغزش خالی کردم (و اتفاقاتی که توضیح دادم) بعد از شلیک به پام منو بردن توی اتاق که توش شلاق چاقو تبر و خیلی چیزای دیگه و به جنازه از سقف اویزون بود منو به صندلی بستن و رفتن درو قفل کردن
پارت ۴
ارومامد سمتم منم میرفتم عقب تا جایی که خوردم به دیوار اما اون هنوز میومد تو
ا_ت: خودت خواستی
یه شلیک کردم به پاش که با زانو اند پایین
خوابیده بود روی زمین پامو گذاشتم روی سینه ای و فشار دادم
ا_ت:گروگان خوبی هستی
به بادیگاردام گفتم ببرمش اتاق مخصوصم تا گروگان من باشه
سونگمین:اه لعنتی(با درد زیاد)
رفتم خودمو توی آینه نگاه کردم که اون لباسام با دستام خون بود رفتم دستامو شستم کل کاسه دستشویی قرمز شد با دیدن خون نیشخند زدم خودمو توی آینه نگاه کردم
ا_ت: عجب کسی هستی تو دختر اه مممم
رفتم لباسامو عوض کردم خوابیدم
ویو سونگمین
بعد از اینکه همه رفتن خوابیدن فلیکس امد تو اتاقم
فلیکس: میتونی یه کاری برام انجام بدی ؟
از جام بلند شدم
سونگمین:چه کاری
فلیکس:من الان ۱۲ ساله که مادرم گم کردم و از اون متنفرم و دوست دارم بکشمش وقتی چند هفته پیش داشتم میرفنم بار ا_ت رو با مادرم دیدم که داشتم میرفتن بیرون
سونگمین:خب از من چی میخوای
فلیکس: بکشش(با صدای دب)
سونگمین:کی؟
فلیکس:امشب لطفا؟!
سونگمین :اوک آدرست بده
میونه های شب بود با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم راه افتادم رفتم در خونه رو زدم همون نادر فلیکس امد که با دیدن تنفک جیغ زد و یه گلوله توی مغزش خالی کردم (و اتفاقاتی که توضیح دادم) بعد از شلیک به پام منو بردن توی اتاق که توش شلاق چاقو تبر و خیلی چیزای دیگه و به جنازه از سقف اویزون بود منو به صندلی بستن و رفتن درو قفل کردن
۹.۰k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.