وقتی پریودی و مراقبته...
#استری_کیدز #هان #هیونجین #فلیکس #لینو #چانگبین #بنگچان #جونگین #سونگمین
پلکاتو آهسته از هم فاصله دادی. نگاهی به کنارت کردی ولی سونگمین برعکس بقیه روزا روی تخت نبود. با خودت فکر کردی شاید امروز زودتر رفته کمپانی چون این روزا به خاطر اجرا توی چندین تا مراسم بیشتر تمرین میکنن. پتو رو از روی خودت کنار زدی و به سراغ روتین صبح هر روزت رفتی.
بعد از عوض کردن لباسات از اتاق بیرون رفتی و با دیدن میز صبحانه که آماده بود تجعب کردی.
÷ صبح بخیر عشقم
× اوه سونگمین، فکر کردم رفتی کمپانی.
÷*سرشو به نشونه منفی تکون داد*امروز نمیرم
×*همینطور که به سمت میز صبحانه میرفتی جواب دادی*یااا چرا؟
÷ میخوام پیش تو باشم
لبخندی زدی. کاملا مشخص بود چقدر از این موضوع خوشحال شدی. بعد از خوردن صبحانت از روی صندلی بلند شدی و خواستی میز رو جمع کنی...
÷ نه نه تو برو بشین خودم جمع میکنم
×*متعجب بهش نگاه کردی*چرا؟ خب میخوام کمکت کنم صبحانه رو هم تو درست کردی!
÷ یه روز خونه ام به حرفم گوش بده دیگه
پوفی کشیدی و به سمت مبل رفتی. تلویزیون رو روشن کردی، بعد از چند دقیقه کنارت نشست و دستاشو دور کمرت حلقه زد.
÷ خب امروز دوست داری چیکار کنیم؟
نگاهی بهش کردی
× تو چرا انقدر مهربون شدی؟
÷ مگه نبودم؟
× خیر نبودی.
÷ خب پس فکر کنم*بوسه ای به گونت زد* متحول شدم
× هی من جدی بودم!
÷ منم جدی گفتم! خب نگفتی... دوست داری چیکار کنیم؟
با فکری که به سرت اومد پوزخندی زدی. به سمتش برگشتی و روی پاش نشستی، فاصله بینتون رو کمتر کردی و در حالی که نگاهت به لباش بود دستتو روی بدن ورزیدش کشیدی.
× اوممم، شاید یکم شیطنت؟
پوزخندی زد و بلافاصله تورو روی مبل خوابوند و روت خیمه زد.
÷ خیلی دوست دارم کاری کنم از این پیشنهادت پشیمون شی پرنسس ولی متاسفانه فعلا باید حسابی مراقبت باشم تا دوران پریودیت رو بدون درد بگذرونی
از روت بلند شد و لبخندی زد. متعجب بهش نگاه میکردی... اون از کجا میدونست؟
÷ هی اونجوری نگاهم نکن! اگه ندونم کی پریود میشی پس چجوری اسم خودمه بزارم بهترین دوست پسر دنیا؟
خنده ای کردی و نشستی.
× اعتماد بنفست خیلی زیاده ها!
÷ دلتم بخواد
بلند شد و به سمت آشپزخونه رفت.
× میخوای چیکار کنی؟
÷ خب تو که پیشنهادی نمیدی پس...*خوراکیارو از توی کابینت بیرون آورد* کاری که میخوامو میکنم
با دیدن اون همه خوراکی چشمات از ذوق برقی زد که سونگمین به خاطر کیوتیت لبخندی زد. خوراکیارو جلوت گذاشت و فیلم جدیدی که دانلود کرده بود رو پلی کرد؛ و بعد با کیسه آبگرمی که توی دستش بود کنارت نشست.
× اون واسه چیه؟
کیسه آبگرم رو پایین شکمت گذاشت و از پشت در آغوشت گرفت.
÷ واسه اینکه دردت کم بشه
لبخندی زدی و گونشو بوسیدی
× ممنونم سونگمینا، من خیلی خوشبختم که تورو دارم
پلکاتو آهسته از هم فاصله دادی. نگاهی به کنارت کردی ولی سونگمین برعکس بقیه روزا روی تخت نبود. با خودت فکر کردی شاید امروز زودتر رفته کمپانی چون این روزا به خاطر اجرا توی چندین تا مراسم بیشتر تمرین میکنن. پتو رو از روی خودت کنار زدی و به سراغ روتین صبح هر روزت رفتی.
بعد از عوض کردن لباسات از اتاق بیرون رفتی و با دیدن میز صبحانه که آماده بود تجعب کردی.
÷ صبح بخیر عشقم
× اوه سونگمین، فکر کردم رفتی کمپانی.
÷*سرشو به نشونه منفی تکون داد*امروز نمیرم
×*همینطور که به سمت میز صبحانه میرفتی جواب دادی*یااا چرا؟
÷ میخوام پیش تو باشم
لبخندی زدی. کاملا مشخص بود چقدر از این موضوع خوشحال شدی. بعد از خوردن صبحانت از روی صندلی بلند شدی و خواستی میز رو جمع کنی...
÷ نه نه تو برو بشین خودم جمع میکنم
×*متعجب بهش نگاه کردی*چرا؟ خب میخوام کمکت کنم صبحانه رو هم تو درست کردی!
÷ یه روز خونه ام به حرفم گوش بده دیگه
پوفی کشیدی و به سمت مبل رفتی. تلویزیون رو روشن کردی، بعد از چند دقیقه کنارت نشست و دستاشو دور کمرت حلقه زد.
÷ خب امروز دوست داری چیکار کنیم؟
نگاهی بهش کردی
× تو چرا انقدر مهربون شدی؟
÷ مگه نبودم؟
× خیر نبودی.
÷ خب پس فکر کنم*بوسه ای به گونت زد* متحول شدم
× هی من جدی بودم!
÷ منم جدی گفتم! خب نگفتی... دوست داری چیکار کنیم؟
با فکری که به سرت اومد پوزخندی زدی. به سمتش برگشتی و روی پاش نشستی، فاصله بینتون رو کمتر کردی و در حالی که نگاهت به لباش بود دستتو روی بدن ورزیدش کشیدی.
× اوممم، شاید یکم شیطنت؟
پوزخندی زد و بلافاصله تورو روی مبل خوابوند و روت خیمه زد.
÷ خیلی دوست دارم کاری کنم از این پیشنهادت پشیمون شی پرنسس ولی متاسفانه فعلا باید حسابی مراقبت باشم تا دوران پریودیت رو بدون درد بگذرونی
از روت بلند شد و لبخندی زد. متعجب بهش نگاه میکردی... اون از کجا میدونست؟
÷ هی اونجوری نگاهم نکن! اگه ندونم کی پریود میشی پس چجوری اسم خودمه بزارم بهترین دوست پسر دنیا؟
خنده ای کردی و نشستی.
× اعتماد بنفست خیلی زیاده ها!
÷ دلتم بخواد
بلند شد و به سمت آشپزخونه رفت.
× میخوای چیکار کنی؟
÷ خب تو که پیشنهادی نمیدی پس...*خوراکیارو از توی کابینت بیرون آورد* کاری که میخوامو میکنم
با دیدن اون همه خوراکی چشمات از ذوق برقی زد که سونگمین به خاطر کیوتیت لبخندی زد. خوراکیارو جلوت گذاشت و فیلم جدیدی که دانلود کرده بود رو پلی کرد؛ و بعد با کیسه آبگرمی که توی دستش بود کنارت نشست.
× اون واسه چیه؟
کیسه آبگرم رو پایین شکمت گذاشت و از پشت در آغوشت گرفت.
÷ واسه اینکه دردت کم بشه
لبخندی زدی و گونشو بوسیدی
× ممنونم سونگمینا، من خیلی خوشبختم که تورو دارم
۳۸.۴k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.