MY FOX pt 3

ا.ت دست یوجینو انداخت دور گردنش و میخواست بره که تعادلش بهم ریخت و نتونستن خودشو کنترل کنه نزدیک بود بیوفته که جیهوپ خودشو بهش رسوند. اونو توی بغلش گرفت و اتفاقی که باید سرنوشت ا.ت رو تغییر بده، افتاد...
ویو جیهوپ
داشت میوفتاد که رفتم گرفتمش... نه فاک تیلم... تیله ی من الان توی اونه... الان چیکاررررر کنم.
ا.ت در بغل کسی که سرنوشتشو تغییر داده بود، بیهوش شد.
ویو ات
خدایا چقدر سرم درد میکنه... عاخخخ... وایسا ببینم اینجا کجاستتتت؟ کی روز شد؟ یوجین کوش؟
_بالاخره بهوش اومدی
+(جیغ)
_آروم بابا گوشم...
+تو... تو با من چیکار کردی؟ هااا؟ من هنوز باکرم درسته؟ اصلا اینجا کجاستتت؟
_هی هی هی من کاری با تو نکردم فقط دیشب بیهوش شدی منم اوردمت خونه ی خودم. دوستتم الان باید خونه ی برادراش باشه.
+خب... من...
_نمیتونی بری
+چرااا؟
_چون تیله ی منو خوردی...
+تیله؟ بخدا من دیشب غیر از مشروب چیزی نخوردم. اصن مگه نیشه تیله به اون بزرگیو قورت داددد؟
_تو تیله ای که 999 سال صحیح و سالم تو بدنم نگهش داشتمو خوردی پس الان هیچ جا نمیتونی بری.
+999 سال؟(پوزخند) برادرم مستی؟
_تاحالا لب به مشروب نزدم.
+خیلی خب
_من روباهم
+(خنده) مطمئنی تاحالا لب به مشروب نزدی؟ آخه وضعت خیلی خرابه...
_باور نمیکنی؟ خیلی خب...
ویو ا.ت
سرمو برگردوندم دیدم یه روباه خیلی بزرگ با 8 تا دم اونجاست
+(جیغ)
ا.ت از شدت ترس بیهوش شد...