معشوقه ی کیم
#معشوقه_ی_کیم
پارت ۸
دیگه گوشی رو خاموش کردم و رفتم بیرون با دیدن ماشین خشک شدم بی ام دبلیو ی مشکی داشتم پس می اوفتادم که تهیونگ گفت : الو حاج خانم کجایی نمیای؟ گفتم : آها آها هیچی نشستم تو ماشین . بابام هیچ وقت بی اچ دبیو دوست نداشت بخاطر همین تاحالا سوار نشدم ولی لامبورگینی، بوگاتی، فراری سوار شدم . هیچکی نمیدونه تو مغز بابا چی میگذره تو فکر بودم که تهیونگ گفتم رسیدیم . از ماشین پیاده شدیم و رفتیم ۱ ساعت طول. کشید که کار های ازدواج رو انجام بده بالاخره تموم شد . داشتم از گشنگی میمردم گفتم : هوی آقا دزده من گشنمه گفت : ۳ ساعت یش صبحانه خوردی گفتم ولی من گشنمه گفت باشه چی میخوری گفتم همچی میخورم . دلم غذا های ایرانی مامان رو میخواست ( مامانم ایرانی عه ) دیگه کم کم داشت خوابم میبرد که تهیونگ گفت : رسیدیم
پارت ۸
دیگه گوشی رو خاموش کردم و رفتم بیرون با دیدن ماشین خشک شدم بی ام دبلیو ی مشکی داشتم پس می اوفتادم که تهیونگ گفت : الو حاج خانم کجایی نمیای؟ گفتم : آها آها هیچی نشستم تو ماشین . بابام هیچ وقت بی اچ دبیو دوست نداشت بخاطر همین تاحالا سوار نشدم ولی لامبورگینی، بوگاتی، فراری سوار شدم . هیچکی نمیدونه تو مغز بابا چی میگذره تو فکر بودم که تهیونگ گفتم رسیدیم . از ماشین پیاده شدیم و رفتیم ۱ ساعت طول. کشید که کار های ازدواج رو انجام بده بالاخره تموم شد . داشتم از گشنگی میمردم گفتم : هوی آقا دزده من گشنمه گفت : ۳ ساعت یش صبحانه خوردی گفتم ولی من گشنمه گفت باشه چی میخوری گفتم همچی میخورم . دلم غذا های ایرانی مامان رو میخواست ( مامانم ایرانی عه ) دیگه کم کم داشت خوابم میبرد که تهیونگ گفت : رسیدیم
۳.۴k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.