فرشته ی من پارت۱
ویو ا.ت؛ صبح شده بود پاشدم رفتم 🚾 کارای مربوط رو انجام دادم و صبحانه خوردم . خودمو ارایش کردم و رفتم دانشگاه. توی راه بودم که یک نفر خورد بهم
اون فرد:ببخشید هواستو جمع کن
ا.ت :اون تویی که باید هواستو جمع کنی. دیدم که یک پسر اشنا بود .
ولی رفتم و رسیدم دانشگاه.
پرش زمانی بعد دانشگاه #
داشتم از آسانسور اپارتمان بالامیرفتم که اون پسر رودیدم اون پارک جمین بود 🤭
جمین :اع تویی مثل اینکه همسایه ایم خوشحالم دیدمت
ا.ت:خوشحالی!م..منم همین طور
باهم با آسانسور رفتم و هیچ حرفی رو و بدل نشد که .....
منتظر پارت ۲ باشید
اون فرد:ببخشید هواستو جمع کن
ا.ت :اون تویی که باید هواستو جمع کنی. دیدم که یک پسر اشنا بود .
ولی رفتم و رسیدم دانشگاه.
پرش زمانی بعد دانشگاه #
داشتم از آسانسور اپارتمان بالامیرفتم که اون پسر رودیدم اون پارک جمین بود 🤭
جمین :اع تویی مثل اینکه همسایه ایم خوشحالم دیدمت
ا.ت:خوشحالی!م..منم همین طور
باهم با آسانسور رفتم و هیچ حرفی رو و بدل نشد که .....
منتظر پارت ۲ باشید
۲.۷k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.