ویو ا.ت
یه چند روزی هست که به مربی جانگ یه حسی پیدا کردم و نمیدونم دقیق اون حسش چیه ولی گذاشتم زمانی که برم خونه بهش فکر کنم
خودمو داشتم واسه مسابقه اماده میکردم تو سالن بودیم ۱۰ دقیقه دیگه بابد میرفتیم تو زمین فوتبال دره کمدم رو بستم خیلی استرس داشتم
که یهو مربی جانگ اومد جلوم و گفت
هوپ. ا.ت امید وارم بازی رو خوب ببری(اعتماد بنفس و مهربون)
ا.ت. ممنونم(اروم)
یه لحطه حس کردم قلبم وایساددو دوباره شروع به کار کرد که چشم رو هم گذاشتم دیدم تو زمین فوتبال هستیم همهمه های طرفدار ها از بالای سرم رو میشنیدم که داور سوت مسابقه رو زد
(پرش زمانی به بعد از چند تا گل زدن از تیم ا.ت)
اخرین گل رو میخواستم بزنم چشامو بستپ نفسم رو حبس کردم و پامو بردم عقب و پامو لمس کردم به توپ که سروصدا ها شروع شدن مستقیم توپ رفت تو دروازه حریف و یهو کله هم تیمی هام اومدن بقلم کردن خیلی خوشحال بودم نمیدونستم میخوام چی بگم اشک شوق از چشام در اومد البته من قبل از اینکه به تیم فوتبال به پیوندم به فوتبال هیچ علاقه ای نداشتم و با زور پدرم الان اینطوری شده! مدال های طلا بهمون دادن و...
خودمو داشتم واسه مسابقه اماده میکردم تو سالن بودیم ۱۰ دقیقه دیگه بابد میرفتیم تو زمین فوتبال دره کمدم رو بستم خیلی استرس داشتم
که یهو مربی جانگ اومد جلوم و گفت
هوپ. ا.ت امید وارم بازی رو خوب ببری(اعتماد بنفس و مهربون)
ا.ت. ممنونم(اروم)
یه لحطه حس کردم قلبم وایساددو دوباره شروع به کار کرد که چشم رو هم گذاشتم دیدم تو زمین فوتبال هستیم همهمه های طرفدار ها از بالای سرم رو میشنیدم که داور سوت مسابقه رو زد
(پرش زمانی به بعد از چند تا گل زدن از تیم ا.ت)
اخرین گل رو میخواستم بزنم چشامو بستپ نفسم رو حبس کردم و پامو بردم عقب و پامو لمس کردم به توپ که سروصدا ها شروع شدن مستقیم توپ رفت تو دروازه حریف و یهو کله هم تیمی هام اومدن بقلم کردن خیلی خوشحال بودم نمیدونستم میخوام چی بگم اشک شوق از چشام در اومد البته من قبل از اینکه به تیم فوتبال به پیوندم به فوتبال هیچ علاقه ای نداشتم و با زور پدرم الان اینطوری شده! مدال های طلا بهمون دادن و...
۲.۲k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.