ببخشید
بچا ببخشید زیاد نمیتونم فاعلیت کنم حالم از لحاظ روحی خیلی بده نمیتونم فعالیت کنم الان هم خیلی حالم بده هم نفس تنگی گرفتم هم سردرد دارم خیلی حالم بده این چند وقته هی میخوام خودکشی کنم هم پشیمون میشم هم میگم بابا کسی رو بحز من ندار مامانم هم مرده کسی رو بجز من نداره الان هم یک دوست دختر دار از وقتی که بابا با این دوست دختر هست حالم خیلی بده نمیتونم به این فکر کنم که این دختره قرار جای مامانم باشه گریم میگیر هروز حالم دار بد و بدتر میشه همه مشکلاش دارم الان هم باید هم ریاضی هم فارسی هم علوم بخونم که از همشون امتحان دارم کلی هم تکلیف دارم قبلنا وقتی حالم بد میشد چند تا دوست داشتم که کمکم کنن اما از وقتی رفتم به شهر دیگه خیلی خیلی احساس غریب بودن و پوچ بودن میکنم الان حتا یک دونه دوست هم ندارم هر کی رو دوستش داشتم دیگه پیشم نیست همه روز تو خونه خودم تنهام از ساعت 2 که از مدرسه میام تا دوازده شب تنهام هم اشپزی میکنم هم خونه رو تمیز میکنم هم باید درس بخونم کلی کار دار همه مشکلاتم دارن روز به روز بیشتر میشن
دیروز هم ماهیم اسغر مرد خیلی گریه کردم ولی سعی میکنم فعالیت هم کنم
دیروز هم ماهیم اسغر مرد خیلی گریه کردم ولی سعی میکنم فعالیت هم کنم
۱.۷k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.