حسّ هستی
حسّ هستی
برای آدمیتنها چیزی که احساس حیات و حسِّ هستی پدید میآورد محبوبیّت است. همه کسانی که روی به خودکشیها و مخدرات میکنند این حس را از دست داده و دیگر در دل کسی محبوب نیستند. آنچه که هویّت فردی نامیده میشود برخاسته از محبوبیّت است. کسی که لااقل محبوب یک نفرنیست چیزی نیست و بودن را در خود در نمییابد و احساس نابودی وهیچی میکند. این وضعیت در زنان بصورت هرزه گیها و در مردان بصورت بزهکاریها خودنمائی میکند. بنابراین هر آنچه که تحت عنوان بی هویتی و تبهکاری و مفاسد اخلاقی و هرج و مرج در جامعه ای خودنمائی میکند حاصل فقدان محبت است.
«من هستم چون محبوب هستم»: این تنها تعریف از هستی انسان و لایق انسان است که حقیقت هستی انسانی را بیان میکند. آنکه محبوب دلی نیست اصلاً نیست و برای جلب محبوبیت لااقل در نزد یک نفر دست بهر کاری میزند حتّی روسپی گری و یا جنایت.
آنکه محبوب است هست و آنکه هست نیازی به اثبات خویشتن ندارد. زیرا همه تلاشهای مذبوحانۀ بشری در جهت اثبات هستی خویش است.
همه دروغها، فریبها، جنونها، جنایتها، اعتیادها و مفاسد اخلاقی و اقتصادی و سیاسی معلول فقدان محبت است.
همه ما نیازمند کسی هستیم که ما را برای خودمان دوست بدارد در هر وضعیتی.
کسی هم هست که از ارادۀ به محبوبیت بی نیاز باشد و خود مظهر دوست داشتن و عشق ورزیدن به دیگران باشد؟ حتی خداوند هم مخلوقاتش را آفریده تا او را دوست بدارند و بپرستند و در غیر اینصورت عذابشان میکند. آنکه ما را برای خودمان دوست بدارد و توقّع محبت هم نداشته باشد امام است.
منبع:دائرة المعارف عرفانی ج2،فصل 4،استاد علی اکبر خاجانی
برای آدمیتنها چیزی که احساس حیات و حسِّ هستی پدید میآورد محبوبیّت است. همه کسانی که روی به خودکشیها و مخدرات میکنند این حس را از دست داده و دیگر در دل کسی محبوب نیستند. آنچه که هویّت فردی نامیده میشود برخاسته از محبوبیّت است. کسی که لااقل محبوب یک نفرنیست چیزی نیست و بودن را در خود در نمییابد و احساس نابودی وهیچی میکند. این وضعیت در زنان بصورت هرزه گیها و در مردان بصورت بزهکاریها خودنمائی میکند. بنابراین هر آنچه که تحت عنوان بی هویتی و تبهکاری و مفاسد اخلاقی و هرج و مرج در جامعه ای خودنمائی میکند حاصل فقدان محبت است.
«من هستم چون محبوب هستم»: این تنها تعریف از هستی انسان و لایق انسان است که حقیقت هستی انسانی را بیان میکند. آنکه محبوب دلی نیست اصلاً نیست و برای جلب محبوبیت لااقل در نزد یک نفر دست بهر کاری میزند حتّی روسپی گری و یا جنایت.
آنکه محبوب است هست و آنکه هست نیازی به اثبات خویشتن ندارد. زیرا همه تلاشهای مذبوحانۀ بشری در جهت اثبات هستی خویش است.
همه دروغها، فریبها، جنونها، جنایتها، اعتیادها و مفاسد اخلاقی و اقتصادی و سیاسی معلول فقدان محبت است.
همه ما نیازمند کسی هستیم که ما را برای خودمان دوست بدارد در هر وضعیتی.
کسی هم هست که از ارادۀ به محبوبیت بی نیاز باشد و خود مظهر دوست داشتن و عشق ورزیدن به دیگران باشد؟ حتی خداوند هم مخلوقاتش را آفریده تا او را دوست بدارند و بپرستند و در غیر اینصورت عذابشان میکند. آنکه ما را برای خودمان دوست بدارد و توقّع محبت هم نداشته باشد امام است.
منبع:دائرة المعارف عرفانی ج2،فصل 4،استاد علی اکبر خاجانی
۳۳۶
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.