پارت هفتم
رو مبل نشستم و کلافه سرمو بین دستام گرفتم..یعنی کجاست؟صبح من زیاده روي کردم؟تقصیر کدوممون
بود؟!
نیکو:مامان تو امروز نمیري بیمارستان؟
_نه به خانمِ خوآن گفتم به جام وایسه الان با این وضعیت نمیتونم هیچ کاري بکنم..
نیکو اومد کنارم نشست و گفت:نگران نباش مامانم میاد کجا میخواد بره آخه؟حتما خونه ي یکی از دوستاشه
که ما نمیشناسیم بزار بیاد خودش توضیح میده
سامان:راست میگه مامان نگران نباشید
با صداي تلفن سر هممون به سمت تلفن که تو دست مامان بود برگشت..
مامان:این..اي..ن..ك.ه..شما..ر.ه.ي.نیکیه..
با شنیدن این حرفش به سمت تلفن رفتم و سریع دکمه اتصالو زدم:
_الو نیکی کجایی؟زود بیا خونه ببینم کجایی؟
با شنیدن صداي یه مرد غریبه جا خوردم که گفت:اوه اوه خانوم یواش نیکی نمیتونه بیاد
_یعنی چی نمیتونه بیاد؟تو کی هستی؟
تک خنده اي کرد و گفت:سوالاي اشتباه میپرسی اینکه نیکی حالش خوبه یا میتونه برگرده پیشت سوالاي
درسته..
_دخترم کجاست ؟تو کی هستی؟
تن صداش کمی تغییر کرد و گفت:من دخترتو دزدیدم..
_چـــــــی؟دزدیدي؟
انگار از تعجبم خوشحال شد چون گفت:اره مگه چیه؟انقد چیز عجیبی گفتم؟
_لطفا بگو تو کی هستی؟
بی توجه به حرفم گفت:میخواي با دخترت حرف بزنی؟
روبه یکی گفت:با مامانت حرف میزنی؟
بعد از اینکه گوشی دست به دست شد صداي نیکی رو شنیدم که گفت:مامان!!
_دخترم
نیکی:مامان!!
_دخترم تو کجایی به من بگو
بود؟!
نیکو:مامان تو امروز نمیري بیمارستان؟
_نه به خانمِ خوآن گفتم به جام وایسه الان با این وضعیت نمیتونم هیچ کاري بکنم..
نیکو اومد کنارم نشست و گفت:نگران نباش مامانم میاد کجا میخواد بره آخه؟حتما خونه ي یکی از دوستاشه
که ما نمیشناسیم بزار بیاد خودش توضیح میده
سامان:راست میگه مامان نگران نباشید
با صداي تلفن سر هممون به سمت تلفن که تو دست مامان بود برگشت..
مامان:این..اي..ن..ك.ه..شما..ر.ه.ي.نیکیه..
با شنیدن این حرفش به سمت تلفن رفتم و سریع دکمه اتصالو زدم:
_الو نیکی کجایی؟زود بیا خونه ببینم کجایی؟
با شنیدن صداي یه مرد غریبه جا خوردم که گفت:اوه اوه خانوم یواش نیکی نمیتونه بیاد
_یعنی چی نمیتونه بیاد؟تو کی هستی؟
تک خنده اي کرد و گفت:سوالاي اشتباه میپرسی اینکه نیکی حالش خوبه یا میتونه برگرده پیشت سوالاي
درسته..
_دخترم کجاست ؟تو کی هستی؟
تن صداش کمی تغییر کرد و گفت:من دخترتو دزدیدم..
_چـــــــی؟دزدیدي؟
انگار از تعجبم خوشحال شد چون گفت:اره مگه چیه؟انقد چیز عجیبی گفتم؟
_لطفا بگو تو کی هستی؟
بی توجه به حرفم گفت:میخواي با دخترت حرف بزنی؟
روبه یکی گفت:با مامانت حرف میزنی؟
بعد از اینکه گوشی دست به دست شد صداي نیکی رو شنیدم که گفت:مامان!!
_دخترم
نیکی:مامان!!
_دخترم تو کجایی به من بگو
۸.۳k
۱۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.